شیعه و یهودی

گفتگوهای یک شیعه و یک یهودی

شیعه و یهودی

گفتگوهای یک شیعه و یک یهودی

شیعه و یهودی

گفتگوی علمی راجع به شیعه و یهودیت

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع توصیه می‌شود!!!

بایگانی
آخرین نظرات

کشتی گرفتن یعقوب با خداوند!

چهارشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۲، ۱۰:۵۹ ق.ظ

یکی از مشهورترین مطالبی که درباره‌ی یهودیت و کتاب مقدس آن مطرح شده است، ماجرای شتی گرفتن حضرت یعقوب با خداوند است. یهودیان معتقدند که این مسئله واقعیت ندارد و در تورات چیز دیگری مطرح شده است. اما حقیقت چیست؟

احتمالاً همه خوانندگان عزیز این عبارت را شنیده‌اند که در تورات ماجرای کشتی گرفتن حضرت یعقوب با خداوند ذکر شده است. این مطلب، مسئله‌ای است که بسیار مطرح شده و بسیاری درباره‌ی آن قلم زده‌اند. اما یهودیان این مئله را یک شبهه می‌دانند که اساساً صحت ندارد و ناشی از اشتباه ترجمه است.

طرح مسئله

ماجرای کشتی گرفتن حضرت یعقوب علیه‌السلام با خداوند در کتاب تورات (که کتاب مقدس یهودیان است و طبعاً همه‌ی آن‌ها آن را قبول دارند) آمده است. این ماجرا در چند آیه شرح داده شده است که در زیر متن کامل آیات، به همراه ترجمه آمده است (تورات، سفر برشیت، فصل سی‌ودوم، آیات 25 تا 33):

כה וַיִּוָּתֵ֥ר יַעֲקֹ֖ב לְבַדּ֑וֹ וַיֵּאָבֵ֥ק אִישׁ֙ עִמּ֔וֹ עַ֖ד עֲל֥וֹת הַשָּֽׁחַר׃ כו וַיַּ֗רְא כִּ֣י לֹ֤א יָכֹל֙ ל֔וֹ וַיִּגַּ֖ע בְּכַף־יְרֵכ֑וֹ וַתֵּ֙קַע֙ כַּף־יֶ֣רֶךְ יַעֲקֹ֔ב בְּהֵֽאָבְק֖וֹ עִמּֽוֹ׃ כז וַיֹּ֣אמֶר שַׁלְּחֵ֔נִי כִּ֥י עָלָ֖ה הַשָּׁ֑חַר וַיֹּ֙אמֶר֙ לֹ֣א אֲשַֽׁלֵּחֲךָ֔ כִּ֖י אִם־בֵּרַכְתָּֽנִי׃ כח וַיֹּ֥אמֶר אֵלָ֖יו מַה־שְּׁמֶ֑ךָ וַיֹּ֖אמֶר יַעֲקֹֽב׃ כט וַיֹּ֗אמֶר לֹ֤א יַעֲקֹב֙ יֵאָמֵ֥ר עוֹד֙ שִׁמְךָ֔ כִּ֖י אִם־יִשְׂרָאֵ֑ל כִּֽי־שָׂרִ֧יתָ עִם־אֱלֹהִ֛ים וְעִם־אֲנָשִׁ֖ים וַתּוּכָֽל׃ ל וַיִּשְׁאַ֣ל יַעֲקֹ֗ב וַיֹּ֙אמֶר֙ הַגִּֽידָה־נָּ֣א שְׁמֶ֔ךָ וַיֹּ֕אמֶר לָ֥מָּה זֶּ֖ה תִּשְׁאַ֣ל לִשְׁמִ֑י וַיְבָ֥רֶךְ אֹת֖וֹ שָֽׁם׃ לא וַיִּקְרָ֧א יַעֲקֹ֛ב שֵׁ֥ם הַמָּק֖וֹם פְּנִיאֵ֑ל כִּֽי־רָאִ֤יתִי אֱלֹהִים֙ פָּנִ֣ים אֶל־פָּנִ֔ים וַתִּנָּצֵ֖ל נַפְשִֽׁי׃ לב וַיִּֽזְרַֽח־ל֣וֹ הַשֶּׁ֔מֶשׁ כַּאֲשֶׁ֥ר עָבַ֖ר אֶת־פְּנוּאֵ֑ל וְה֥וּא צֹלֵ֖עַ עַל־יְרֵכֽוֹ׃ לג עַל־כֵּ֡ן לֹֽא־יֹאכְל֨וּ בְנֵֽי־יִשְׂרָאֵ֜ל אֶת־גִּ֣יד הַנָּשֶׁ֗ה אֲשֶׁר֙ עַל־כַּ֣ף הַיָּרֵ֔ךְ עַ֖ד הַיּ֣וֹם הַזֶּ֑ה כִּ֤י נָגַע֙ בְּכַף־יֶ֣רֶךְ יַעֲקֹ֔ב בְּגִ֖יד הַנָּשֶֽׁה׃

 25 و یعقوب تنها ماند، و مردی تا سیده‌دم با او کشتی گرفت. 26 دید که نمی‌تواند از عده‌ی او برآید و دست به ران او برد و در کشتی با او به ران یعقوب آسیب زد. 27 و گفت رهایم کن که سپیده دمیده است، و گفت رهایت نمی‌کنم تا این که برایم دعا کنی 28 و به او گفت اسمت چیست و گفت یعقوب 29 و گفت: دیگر یعقوب نیستی بلکه اسراییل هستی، چون با خداوند و با مردم مجاهده کردی و پیروز گشتی. 30 و یعقوب پرسید و گفت لطفاً نامت را بگو و گفت چرا راجع به اسمم می‌پرسی و آنجا او را دعا کرد. 31 و یعقوب نام آن مکان را «پنی‌ال» نامید چون خداوند را رو در رو دیدم و نجات یافتم. 32 و آن گاه که از پنوئل گذشت خورشید بر او تابید در حالی که او از رانش می‌لنگید. 33 از این رو بنی‌اسراییل عرق‌النساء را که روی ران است تا به امروز نمی‌خورند، چون (خداوند) به ران یعقوب بر عرق‌النساء آسیب زد.

(تورات، سفر برشیت، فصل 32، آیات 25 تا 33)

در آیات فوق به صراحت لفظ «الوهیم» آمده است که به معنی خداوند است. یعنی بر اساس این آیات خداوند با حضرت یعقوب کشتی گرفت و جالب این که یعقوب بر او پیروز شد و برای این که رهایی یابد به ران یعقوب آسیب زد!

جواب یهودیان به این مسئله

در پاسخ به این اشکال، یهودیان چند جواب مطرح کرده‌اند که لازم است آن‌ها را بررسی کنیم.

انجمن کلیمیان تهران در اسفند 1385 در مطلبی جواب این اشکال را در چند قسمت داد. می‌توانید این جوابیه را در اینجا ببینید. این جوابیه را در بخش‌های جدا مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهیم.

ماجرای کشتی گرفتن حضرت یعقوب با خداوندجواب اول: ترجمه‌ی اشتباه کلمه‌ی الوهیم

اصلی‌ترین جوابی که به این اشکال داده‌اند، همین مسئله است. در زبان عبری، لفظ אֱלֹהִים (الوهیم) دارای چند معنی است. یکی از این معانی خداوند است، امَا معنی دیگر این کلمه فرشته است. البته لازم به ذکر است در جوابیه انجمن کلیمیان آدرس آیات مزبور اشتباه ذکر شده است.

جواب دوم: نقل ماجرا در کتاب هوشع نبی

این ماجرا (کشتی گرفتن) علاوه بر تورات، در کتاب هوشع نبی هم به آن اشاره شده است. متن این آیات بدین شرح است:


ד בַּבֶּטֶן, עָקַב אֶת-אָחִיו; וּבְאוֹנוֹ, שָׂרָה אֶת-אֱלֹהִים. ה וַיָּשַׂר אֶל-מַלְאָךְ וַיֻּכָל, בָּכָה וַיִּתְחַנֶּן-לוֹ; בֵּית-אֵל, יִמְצָאֶנּוּ, וְשָׁם, יְדַבֵּר עִמָּנוּ.

4 در رحم برادر خود را دنبال کرد و پاشنه‌ی او را گرفت، و با قدرت خویش با الوهیم گلاویز شد، 5 و با فرشته مجاهده کرد و غلبه یافت، گریست و به او التماس کرد؛ در بیت‌ئل او را یافت و آن جا با ما صحبت کرد.

(کتاب هوشع، فصل 12، آیات 4 و 5)

یهودیان به این آیه که در کتاب هوشع نبی آمده استناد می‌کنند که در این جا صراحتاً لفظ فرشته آمده و بنابراین در آیه‌ی فوق الذکر در تورات کلمه‌ی الوهیم به معنی فرشته است.

جواب سوم: خداوند جسم نیست

کلیمیان ادعا می‌کنند که بر اساس عقاید یهود، خداوند جسم نیست و به ماده شباهت ندارد. بر این اساس چگونه ممکن است خداوند با یعقوب که انسان و طبیعتاً ماده است کشتی بگیرد؟! اصلاً چگونه ممکن است یعقوب خدایی را که جسم نیست ببیند؟!

جواب شیعه به یهودی

چواب‌هایی که یهودیان به این اشکال می‌دهند قابل تأمل است و ظاهراً این که یعقوب علیه‌السلام با خداوند کشتی گرفته را مطلقاً رد می‌کند و کتشی گرفتن یعقوب را با فرشته می‌داند. اما اگر به این جواب‌ها دقت کنیم و اندکی با متون یهود آشنایی داشته باشیم به نکاتی برمی‌خوریم که اثبات می‌کند به گفته‌ی تورات یعقوب با خدا کشتی گرفته نه با فرشته!

جواب اول: فرشته یا خداوند؟!

همانگونه که قبلاً توضیح داده شد، یهودیان ادعا می‌کنند که لفظ الوهیم در این آیه به معنی فرشته است نه خداوند.

برای این که این ادعا را بررسی کنیم، به یک واژه‌نامه عبری به عبری رجوع می‌کنیم. می‌توان به جرأت گفت معروف‌ترنی واژه‌نامه عبر به عبری، کتاب «המליון העברי המרוכז» تألیف آوراهام اون‌شوشان است. در این کتاب صفحه 25 ذیل مدخل  به هیچ وجه نامی از מלאך (فرشته) نیامده است. البته معنی قاضی یا حاکم شرع در این کتاب تصریح شده که در آن بحثی نیست، امَا معنی فرشته که اینجا مورد اختلاف است در کتاب به هیچ عنوان ذکر نشده است. می‌توانید برای دیدن سند به اینجا مراجعه کنید.

جواب دوم: استفاده مکرر از الوهیم به معنای خدا

نکته قابل ذکر دیگر این است که در سراسر تورات بارها و بارها لفظ الوهیم به معنای خداوند به کار رفته است و در هیچ جای دیگر از تورات، این لفظ به معنای فرشته نیامده است. برای مثال، در همین فصل از سفر برشیت، چندین بار الوهیم به معنای خدا آمده است و در عین حال، برای بیان فرشته لفظ מלאך به کار رفته است.

برای مثال، در آیه 2 از همین فصل (فصل 32) می‌خوانیم:

ב וְיַעֲקֹ֖ב הָלַ֣ךְ לְדַרְכּ֑וֹ וַיִּפְגְּעוּ־ב֖וֹ מַלְאֲכֵ֥י אֱלֹהִֽים׃

2یَعقُوو (یعقوب) به راهش ادامه داد و فرشتگان خداوند به او برخوردند.

(تورات، سفر برشیت، فصل 32 آیه 2)

همانطور که ملاحظه می‌شود، در این آیه عبارت מלאכי אלהים به معنی فرشتگان خداوند آمده است؛ یعنی מלאכים به معنی فرشتگان و אלהים به معنی خداوند.

جالب‌تر این که در آیه 4 (و همچنین آیه 7) لفظ מלאך به معنی قاصد و فرستاده آمده است.

از دیگر سو، در جای دیگری از همین فصل واژه אלהים به معنی خداوند به کار رفته است:

י וַיֹּאמֶר֮ יַעֲקֹב֒ אֱלֹהֵי֙ אָבִ֣י אַבְרָהָ֔ם וֵאלֹהֵ֖י אָבִ֣י יִצְחָ֑ק יְהוָ֞ה הָאֹמֵ֣ר אֵלַ֗י שׁ֧וּב לְאַרְצְךָ֛ וּלְמוֹלַדְתְּךָ֖ וְאֵיטִ֥יבָה עִמָּֽךְ׃

10 یَعقُوو (یعقوب) گفت: ای خداوند پدرم اَوراهام (ابراهیم)، و خداوند پدرم ییصحاق (اسحاق)، ای خداوند که به من گفتی به سرزمینت و به زادگاهت برگرد، با تو خوبی خواهم کرد.

(تورات، سفر برشیت، فصل 3، آیه 10)

به وضوح دیده می‌شود که در این آیه لفظ אלהים دو بار به معنی خداوند آمده و حتی هم‌ردیف יהוה بیان شده است.

بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که واژه אלהים در این آیات (و حتی در تمام تورات) صرفاً به معنی خداوند است.

جواب سوم: تغییر نام یعقوب به ییسرائل

اگر به آیاتی که در بالا ذکر شد دقَت کنیم، درمی‌یابیم که درست پس از همین ماجرا بود که نام حضرت یعقوب علیه‌السلام به «ییسرائل» (اسرائیل) تغییر یافت. در آیه‌ی 29 می‌خوانیم: «و گفت: دیگر یعقوب نیستی بلکه اسراییل هستی، چون با خداوند و با مردم مجاهده کردی و پیروز گشتی.» این آیه دلیل این تغییر نام را صراحتاً این می‌داند که چون حضرت یعقوب با خداوند (و مردم) گلاویز شد و بر آنان چیه گشت بدین نام خوانده شد (ییسرائل یعنی کسی که با خداوند گلاویز شود).

بنابراین به صراحت متن این آیه حضرت یعقوب علیه‌السلام از دیدگاه یهودیت با خداوند کشتی گرفته است نه با فرشته‌ای از فرشتگان خداوند!

جواب چهارم: نام‌گذاری آن مکان به نام پنوئل

در آیه 31 از فصل سی‌ودم کتاب برشیت (آیاتی که در بالا ذکر شد) نقل شده که پس از کشتی گرفتن، حضرت یعقوب علیه‌السلام نام آن محل را פנואל یا פניאל نامید.

بسیاری از متفکرین یهودی در کتاب‌های خود معنی «صورت خدا» را از این عبارت برداشت کرده‌اند نه «صورت فرشته». به عنوان مثال در کتاب Bible Dictionary Schaff (تألیف فیلیپ شاف، 1887 میلادی، نیویورک، صفحه 670) واژه‌ی صورت خدا ترجمه شده است.

پنوئلهمچنین, اگر فرض کنیم אלהים معنی فرشته هم بدهد، امَا واژه אל (که به פנים اضافه شده است) تنها و تنها به معنی خداوند است. حال که معنی واژه‌ی مشخص گردید به راحتی می‌توان استنباط کرد که در این مورد אלהים معنی خداوند می‌دهد و نه فرشته؛ زیرا چگونه ممکن است که یعقوب علیه‌السلام بگوید نام این محل را «صورت خدا» گذاشتم چون با فرشته رودررو شدم!

جواب پنجم: تجاوز به دینا و بازگشت به محل قبلی

ذکر داستان کشتی گرفتن حضرت یعقوب علیه‌السلام در فصل 32 سفر برشیت، در ضمن نقل ماجرای روبه‌رو شدن یعقوب علیه‌السلام با برادرش «عساو» بود که بر اساس آیات تورات یعقوب علیه‌السلام شدیداً از عساو می‌ترسید و برای جلب رضایت او تلاش کرد. برای کسب اطلاعات بیش‌تر فصل 32 را به طور کامل مطالعه کنید. پس از نقل داستان کشتی گرفتن حضرت یعقوب علیه‌السلام، در فصل 33 به رویارویی دو برابر پرداخته می‌شود و ظاهراً ماجرا ختم به خیر می‌شود.

پس از استقرار خاندان یعقوب (که دیگر نامش به ییسرائل تغییر یافته است) در نزدیکی محل استقرار قوم عساو، در فصل 34 داستان دیگری مطرح می‌شود که بر صدق ادعای ما (که به اعتقاد یهود کشتی گرفتن یعقوب علیه‌السلام با خدا بوده نه فرشته) صحه می‌گذارد.

ماجرایی که در این فصل 34 و بخشی از فصل 35 آمده به طور خلاصه بدین شرح است:

«دینا، دختر یعقوب علیه‌السلام از لئا روز به گشت‌وگذار در شهر می‌پرداخت که توسط چند نفر از اهالی شهر ربوده و به وی تجاوز شد. وقتی خبر به یعقوب علیه‌السلام و برادران دینا رسید، بسیار ناراحت شدند. پدر شخصی که به دینا تجاوز کرده بود نزد یعقوب آمد و از او خواست تا دینا را به همسری پسرش (که به دینا تجاوز کرده بود) بدهند. یعقوب و فرزندانش آنان را فریب دادند؛ بدین ترتیب که ابتدا گفتند ما تنها در صورت با شما وصلت خواهیم کرد که مردان شما ختنه شوند. اهال شهر پذیرفتند که تمام مردان و پسران شهر ختنه شوند. چند روز بعد که همه‌ی اهالی شهر درد ختنه داشتند، فرزندان یعقوب به شهر حمله کردند و  آن‌ها را قتل عام کردند. پس از این جریان، خاندان یعقوب به همان جایی که در آن از عساو گریز داشت بازگشت.»

پس مشخص شد که آل یعقوب به دلیل داستانی که برای آن‌ها در آن منطقه پیش آمد (تجاوز به دینا) به همان محل قبلی بازگشتند. اینک به این آیه توجه کنید:

ז וַיִּ֤בֶן שָׁם֙ מִזְבֵּ֔חַ וַיִּקְרָא֙ לַמָּק֔וֹם אֵ֖ל בֵּֽית־אֵ֑ל כִּ֣י שָׁ֗ם נִגְל֤וּ אֵלָיו֙ הָֽאֱלֹהִ֔ים בְּבָרְח֖וֹ מִפְּנֵ֥י אָחִֽיו׃

7 نظر به این که موقع فرار از پیش برادرش، آنجا خداوند به او ظاهر شد، آنجا قربانگاهی بنا نمود و آن محل را «ال بت‌ئل» نامید.

(سفر برشیت، فصل 35، آیه 7)

دیدید که در این جا هم باز لفظ الوهیم معادل خداوند آمده است. جالب‌تر این که این بار خود یهودیان هم از لفظ الوهیم معنی «خداوند» را برداشت کرده‌اند. «موسی زرگری» و «ماشاءالله رحمان‌پور داود» که از بزرگترین اندیشمندان یهودی معاصر بودند در ترجمه فارسی تورات خود لفظ الوهیم را در این آیه دقیقاً به معنی خدا ترجمه کرده‌اند!

هر چند که این موضوع در مطالب دیگر جداگانه به تفصیل مورد بررسی قرار می گیرد، امّا در این جا به صراحت دیدیم که منظور تورات از لفظ الوهیم در جریان کشتی گرفتن یعقوب علیه‌السلام خداوند است نه یک فرشته.

ادامه دارد

نظرات  (۷۸)

اگر اسراییل یعنی کسی که با خدا گلاویز شود پس چرا این واژه در قرآن آمده؟
سلام اره عزیزم اسرائیل یعنی کسی ک با خدا کشتی گرفت و پیروز شد! این مطلب در تورات اومده اما برای ما مسلمون ها یه خرده درکش سخته چون ما خدا رو بردیم اون بالا بالاها!!!  اما اگه بری قران بخونی می بینی این مطلب درسته! ولی ما ایرانی ها فقط بلدیم قران رو عربی بخونیم چون اینجوری توی مغزمون کردند!
سوره ص ایه 45 بخون اونوقت می بینی خدا با یعقوب کشتی گرفته یا نه!!!!
  • داوید مالکوم
  •  شش پیامبر بزرگ دیگر: در تعقیب آیات گذشته در اینجا نام شش تن دیگر از بزرگترین پیامبران الهى را برده، و اوصاف برجسته آنها را که مى‏تواند الگو و اسوه براى همه انسانها باشد بطور فشرده بیان مى‏دارد.
    نخست روى سخن را به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله کرده، مى‏گوید: «به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را» (وَ اذْکُرْ عِبادَنا إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ).
    بندگى خدا یعنى وابستگى مطلق به او، یعنى در برابر اراده او از خود اراده‏اى نداشتن، و در همه حال سر بر فرمان او نهادن.
    بندگى خدا یعنى بى‏نیازى از غیر او و تنها چشم بر لطف او دوختن، این همان اوج تکامل انسان و برترین شرف و افتخار اوست.
    سپس اضافه مى‏کند: «صاحبان دستها (ى نیرومند) و چشمها» ى بینا (أُولِی الْأَیْدِی وَ الْأَبْصارِ).
    خداوند این پیامبران را به داشتن «درک و تشخیص و بینش قوى» و «قوت و قدرت کافى» براى انجام کار توصیف کرده است.
    این الگوئى است براى همه رهروان راه حق که بعد از مقام عبودیت و بندگى خدا با این دو سلاح برنده مسلح گردند.
    بنابر این دست و چشم در اینجا به معنى دو عضو مخصوص نیست، بلکه                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 192
     کنایه از دو صفت «علم و قدرت» است.
  • داوید مالکوم
  • آقای مسعود سخن شما اصلا ربطی به موضوع ندارد. کجا کلمه کشتی با خدا اومده . شماها اینقد کتاب مقدس خودتون (مسیحی ها و یهودیها) تفاسیر منحرف و دروغین همراه با توهوات کردین که بیش از 45000 فرقه توسط همین تفاسیر من در آوردی و تفسیر به رای های کذب شما در مسیحیت فقط ایجاد شده ... بماند که در یهودت هم فرقه های متعدد زیاد است. لطفا دروغ نگید . 
    ببینید دوست عزیز تورارت اولین کتاب اسمانی می باشد و وظیفه ی کتاب های اسمانی بعدی اینه که مطالب اونو تایید کنند همان طور ک خود قران چندین بار می گه کتب اسمانی قبلی رو تصدیق می کنم پس وقتی می گه به یعقوب دست های نیرومند دادم یعنی داره اون مطلب تورات تصدیق میکنه! شما اولین برید تورات بخونید بعدش بیاد قران بخونید(میدونم که حتی یکبار هم قران نخوندین چه برسه تورات! چون متن بالاتون کپی یک تفسیر که تو همه ی سایت ها دیده می شه! نشون میده که با تعصب به من دارید جواب می دهید) و می بینید که تموم داستان های تورات عینا در قران کپی شده البته بعضی از داستان ها رو هم با اندکی تغییر در قران می توان دید
    مسلمون ها فک می کنن هر ایت الله که تفسیر می کنه درست می گه. جالب اینجاست که حتی هرکی هرجور که می خواد معنی می کنه وای به این که بخواد تفسیر هم بکنه!!!

    مثلا یکجا یک مترجم شراب را میگه عصاره انگور    اونوقت باز یکی می گه نوشابه گازدار!!! اصلا یک وضیعتی!
    اینا ایت الله نیستن افت الله هستن

    شما هم زیاد تعصبی نشو تعصب روی هر مذهبی که داشته باشی بده

    بعدشم نه اینکه اسلام دسته گل هزار جور فرقه نداره!!! مسلمون ها هنوز سر موعودشون(امام زمان) که حتی یک کلمه تو قران ازش حرفی گفته نشده اختلاف دارن!!!!

    توراتی که جریان فوت موسی علیه سلام را توضیح میدهد چطور می تواند کلام خدا باشد
    بعدش هم این نقدی که توی این صفحه از سایت امده را فقط مسلمانها نیستند که وارد می دانند بلکه اتفاقا اولین کسانی که این نقدها را شروع کردند خود غربی ها هستند که در قالبهای گوناگون به نقد کتاب مقدس پرداختند
    شما دوستانی که مثلا جواب دادید به این سایت اگر مطلبش ایراد داره بگید بیخودی از اشکال فرار نکنید.
    قرآن توراتی را تأیید کرده که بر موسی (ع) نازل شده نه انکه الان هست و بعد از حضرت نوشته شده همینطور انجیل
    در سوره ص فقط گفته صاحب دستان پر توان و بینش  بودند یعنی قدرت و علم بالا داشتند و آن هم منحصر در حضرت یعقوب نیست دست کم به حضرت ابراهیم هم نسبت داشتن علم و توان را داده پس ربطی به کشتی نداره
    همیشه اینطور بوده وقتی جواب ندارن اینطوری به هم میریزند
    توی همین قرآن چقدر در مورد کردار بد یهودیان تذکر میدهد !!!!
    ثابت کردن امام زمان لازم نیست از داخل کتاب قران باشه پیامبر صلی الله علیه و آله خودش قران ناطق هست و طبق حدیث ثقلین تا وقتی قران هست امام زمان هم هست  و این که در سوره ص خداوند فقط از حضرت یعقوب نام نبرده واز حضرت ابراهیم علیه السلام و اسحاق علیه السلام هم نام برده و مثال زده و این دلیل بر کشتی گرفتن خدا با ایشان نمیشه بعد این که ما تفسیر قران رو از تفسیر البرهان استفاده می کنیم که درست ترین تفسیر هست و طبق فرمایش امامان علیهما سلام هست نه بهقول شما ایت الله 
  • پاسخ به مسعود
  • گوه نخور.
    تورات که الان موجود متاسفانه اینقدر دچار تحریف شده است که خداوند یکتا را برایش جسم و جان در نظر گرفته در صورتی اینگونه نیست...
    یا اینکه هر سال ورژن جدید تورات میاد با کلی اختلاف با تورات های قبلی ولی تا حالا کسی ورژن جدید قران را دیده است....
    تورات رو دچار تحریف کردن...انجیل رو دچار تحرف کردن فقط برای موقعیت خودشون و فریب ادم هایی مثل شما....
    دین اسلام اخرین دین الهی است و یکی از معجزه های کتاب اسمانی ما مسلمانان این است که اصلا دچار تحربف نمی شود شما که سهل است دانشمندان هم یک ایه مثل ایه های قران کریم نتوانسته اند بیاورند...
    تمام پیامبران خبر از بشارت اخرین پیامبر الهی میدادند و اینکه منجی عالم از نسل اولاد اوست ولی یک سری از پیروان این دین ها فقط برای حفظ جایگاه خود این سخن پیامبران خود را رد کردند
    حضرت موسی خبر از بشارت عیسی مسیح میداد و گفت بعد من او می اید و بعد از او پیامبر خاتم ولی همین رو هم یهودی ها رد کردند...
    اخر کلام تا انسان های سفی مثل شما وجود داره دنیا احتیاجی بهم فلس نداره...
    این مسعود فک کنم از این بی دین های بهایی
    این نظر میدم برای یکی مثل خودم که اومد بخونه 

    برید اول عربی یاد بگیرید ببینید اعراب تو لغات خودشون یه کلمه براشون چه معنی ای داره بعد بیاید ژست منتقد بگیرید که فقط منتقدین به قرآن بیشترشون فقط ادعا دارن
    همین زبان پارسی خودمون 
    به آسمان چند تا اسم دیگه ام گفتن 
    ثریا، فلک 
    حالا کدوم باید کجا معنی بشه؟ 
    طبیعیه کسی که زبان فارسی بلده میدونه 
    سلام.
    من طبق چیز هایی که درباره ی کلمه ی "الوهیم" خواندم فهمیدم که این کلمه فقط به معنای خداوند نیست. بلکه به معنای فرشته، قاضی، حاکم نیز می باشد. چه توجیهی برای این مطلب دارید که کلمه ی الوهیم در اینجا به معنای خداوند نباشد بلکه به معنای فرشته باشد؟
  • رحیم غفرانی
  • با سلام چرا همه اش به بیرون نگاه میکنید و ظاهر قضایا را می نگرید کشتی گرفتن حضرت یعقوب با خدا یک سمبولیک و یک راز و اسرار است که عارفان به آن دست یافته اند .یعقوب شب است با دوازده فرزندش و زنان و کنزان و به کنار رود آمده اند شب یعنی یعقوب در ذهن است و هنوز به هوشیاری و اصلیت دست نیافته هنوز آن هوشمندی و شعور الهی دست نیافته و در زندان ذهن (من ذهنی ) درگیر است دوازده نفس خویش را آن سوی رود هدایت میکند یعنی از نفس ذهنی خالی میشود نفوس غرور و شهوت و مقام و طمع و حسادت و ..... زمانی که تنهاست و از درگیری ذهنی خالی ست این خدایت و الوهیت و گوهر الهی و ذات اصلی یعقوب است که ظاهر میشود و درگیر من ذهنی میشود . یعقوب با خدایی خویش درمی آمیزد و از او برکت میگیرد و به هوشیاری میرسد و سپیده و روشنایی و صبح فجر دمیده میشود .
    واقعاً خجالت داره که یه عده به این کتاب تحریف شده بگن کتاب اسمانیبنده خودم تورات رو که البته دانلودش غیر ممکن هست رو در کتابخانه خوارزمی خواندم
    این داستان کشتی گرفتن به صراحت امده
    داستان قدم زدن خدا در بهشت
    با حضرت ادم و.... 
    درود بر برادران یهودی خودم من به عنوان یک شیعه شما را برادر خود میدانم و عقاید شما محترم است
    من نظرات همه رو خوندم ولی اسم گذاشتن به یکی بنام بهاییت یعنی کم اوردن
    ما مسلمونا باید بار علمی مونو خیلی زیاد کنیم تا یک بحث مذهبی رو در کمال ارامش و دوستانه حل کنیم چون نقد باعث پیشرفت میشه
    هممون قبول داریم که پدرمون حضرت آدم ومادرمون خانم حوا در یه جایی غیرکره زمین خلق شدن وبوجودآمدن ولی چون نافرمان بودا وفریب خورده بودن ودراصل دروجودشون پلیدی وناپاکی بودجهت تنبیه ومجازات به زندانی بزرگ بنام زمین تبعید شدند
    هممون قبول داریم که پدرمون حضرت آدم ومادرمون خانم حوا در یه جایی غیرکره زمین خلق شدن وبوجودآمدن ولی چون نافرمان بوده وفریب خورده بودن ودراصل دروجودشون پلیدی وناپاکی بودجهت تنبیه ومجازات به زندانی بزرگ بنام زمین تبعید شدندیعنی درواقع ما انسانها منشا فرازمینی داشته ومتعلق به زمین نیستیم واصلا بازمین سازگاری نداریم درحالیکه بومیان زمینی وحیوانات کاملا با زمین سازگاری دارند
    بنابراین ما فرازمینی ها برای آدم شدن نیاز به پیامبرانی داشتیم که دربینمان زندگی میکردندوتوسط خداشناسایی شده وخداونداز همه آنهاحمایت کرده است ودر صورت لزوم قدرتهای خارق العاده جهت اثبات خودشون وحکومت برسایرین به آنهاداده است وهمیشه از پیامبران خواستار شده که با افرادعادی مهربان باشند وآنهارا بسوی رستگاری راهنمایی کنندواز خواستارهرگونه بلا ومصیبت بر امتشان برحذر داشته واگه پیامبری هم بدلیل طغیان امتش از خدا بلایی خواستارباشه بدلیل مستجاب دعابودنش ناگزیر به اجرای خواسته پیامبران بوده ولذا بعد از هلاکت قوم  خداوندمهربون پیامبر را شدیدا تنبیه نموده است اگه توجه کرده باشین پیامبرانی که دچار گرفتاری شدن آغلب یا امتشونو تنها گذاشتن یا بدتر از اون برای آنها بلا خواستن 

    اگه تصور کنیم که خداوند هیچویت قدرت آنرا نداردکه بصورت انسان ظاهرشود وبا پیامبر برگزیده ا ش کشتی بگیرد شدیدا در اشتباهیم و در گمراهی بسر میبریم
    چطور پدری با پسر خردسالش کشتی میگیرد و عمدا خود را به زمین میزند تا فرزندش خشنود باشدخداوند هم امکان دارد برای خشنو ی پیامبرش به شکل انسان در آید کشتی بگیرد و ببازد
    خداوند فرموده چون دوس داشتم شناخته شوم پس انسان را آفریدم بنابراین فقط از عهده انسان برمی آید کا با خداوند اینهمه صمیمی ودوست باشد
    ضمنا خداوند فرمودا اگه بدانید ودرک کنید که من چقدر شما رودوس دارم وبه شما عشق میورزم در جا میمیرید 
    با این همه ابراز محبت وعشق نسبت به خودش در واقع ما انسانها امکان همه جور اتفاق ورخداد برای تعالی وتکامل ما انسانها امکان داره پیش بیاد
    من خودم شخصا هر حرفی روایتی داستانی دروغ حتی اگه خرافات و کذب محض باشدولی باعث شود که تبدیل به انسان خوب ومهربون وبی آزاری باشیم با تمام وجودم پذیرا وقبول میکنم
    وبرعکس اگه حرفی روایتی داستانی حدیثی حتی آیات راستین وواقعی که سبب بداخلاقی وگستاخی ومردم آزاری باشدرا نمیپذیرم چون نتیجه سخن مهم است که یا جمعیتی را خوشحال وخوشبخت کند یا جنگ و خونریزی را به بار می آورد
    وتنهاراه نجات ورهایی از این زندان بزرگ بنام زمین و برگشتن به سوی خودش مرگ است بشرطیکه آدم شده باشیم و این تبعیدگاه تاثیرات سازنده خود را گذاشته باشه در غیر اینصورت تجدید دوره خواهیم شد ودوباره روز از نو روزی از نو
    ورمز رهایی مهربانی با تمام مخلوقات خدا که عبارتند از اشیا گیاهان حیوانات حشرات بلاخص انسانها هستش که به همه انسانها باانواع افکارشون احترام بزاریم( پرسش مهر96 )   
    سپاسگزارم که حوصله کردین و مطالب ناپخته این جانب را خوندید
    در تمام ادیان سفارش اکید شده که به هم نوعان خود احترام بگذاریدحتی اگر برخلاف شما نظربدهند 
    وَمَا قَدَرُوا۟ ٱللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِۦٓ إِذْ قَالُوا۟ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَىٰ بَشَرٍ مِّن شَىْءٍ ۗ قُلْ مَنْ أَنزَلَ ٱلْکِتَٰبَ ٱلَّذِى جَآءَ بِهِۦ مُوسَىٰ نُورًا وَهُدًى لِّلنَّاسِ ۖ تَجْعَلُونَهُۥ قَرَاطِیسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ کَثِیرًا ۖ وَعُلِّمْتُم مَّا لَمْ تَعْلَمُوٓا۟ أَنتُمْ وَلَآ ءَابَآؤُکُمْ ۖ قُلِ ٱللَّهُ ۖ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِى خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ
    کافران، خدا (و رحمت و حکمت او) را چنان که باید نشناخته‌اند، وقتی که می‌گویند: خداوند هیچ چیزی بر هیچ کسی فرو نفرستاده است (و انسانی را به پیغمبری برنگزیده است! ای پیغمبر! به مشرکان و یهودیانی که با آنان هم‌رأی و هم‌صدا می‌گردند،) بگو: چه کسی کتابی را نازل کرده است که موسی آن را برای مردم آورده است و نوری (رخشا) و هدایتی (راهنما) بوده است؟ (شما ای یهودیان!) آن را در کاغذهای (پراکنده و صفحات جداگانه) می نویسید و آن قسمت را (که به مصلحت شما است و با آرزوهایتان می‌خواند) نشان می‌دهید، و بسیاری از آن را (که شما را وادار به تصدیق قرآن و ایمان به نبوّت محمّد می‌دارد) پنهان می‌کنید. و به شما (ای یهودیان! توسّط این قرآن، از آئین یزدان و هدایت خدای منّان) چیزهائی آموخته شده است که شما و پدران شما از آن باخبر نبوده‌اید. (در پاسخِ پیشین ایشان) بگو: خدا (این قرآن را نازل کرده است) و بگذار در باطل (و یاوه‌سرائی) خود (فرو روند و) به بازیچه پردازند. [[«مَا قَدَرُوا اللهَ»: چنان که باید منزلت و عظمت خدا را نشناخته‌اند. به گونه لازم به قدر و شأن خدا پی نبرده‌اند. «نُوراً وَ هُدیً»: مُنوِّر و هادی. پرتوانداز و راهنما. حال (الْکِتَابَ) یا ضمیر (ه) در (جَآءَ بِهِ) است. «قَرَاطِیسَ»: جمع قِرْطاس، کاغذ پاره، صفحاتی که در آن کتابت و نگارش انجام گیرد، اعم از کاغذ و غیره. «عُلِّمْتُم مَّا ...»: آنچه توسّط قرآن به شما یاد داده شده است (نگا: مائده / 15 و نمل / 76). «قُلِ اللهُ»: واژه مبارک (اللهُ) فاعل فعل مقدّر یا مبتدای خبر محذوفی است. یعنی: أَنزَلَهُ اللهُ. أَللهُ أَنزَلَهُ. «ذَرْ»: ترک کن. رها کن. بگذار. از ماده (وذر). «خَوْض»: فرو رفتن در باطل مراد است.]]

    الأنعام (6)آیه  9http://goo.gl/dFJVXG
    به احتمال زیادى این ها از تحریفات تورت است. باید دید ایا در تورات Samaritan هم این مطالب هست یا خیر.
    به هر حال تحریفات زیاده
    وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقًا یَلْوُۥنَ أَلْسِنَتَهُم بِٱلْکِتَٰبِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ ٱلْکِتَٰبِ وَمَا هُوَ مِنَ ٱلْکِتَٰبِ وَیَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ ٱللَّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ ٱللَّهِ وَیَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلْکَذِبَ وَهُمْ یَعْلَمُونَ
    و در میان آنان کسانی هستند که به هنگام خواندن کتاب (خدا) زبان خود را می‌پیچند و آن را دگرگون می‌کنند تا شما گمان برید (آنچه را که می‌خوانند) از کتاب (خدا) است! در حالی که از کتاب (خدا) نیست. و می‌گویند که: آن از نزد خدا (نازل شده) است و با این که از سوی خدا نیامده است و به خدا دروغ می‌بندند و حال آن که می‌دانند (که دروغ می‌گویند). [[«فَرِیق»: دسته. گروه. «یَلْوُونَ»: پیچ می‌دهند. به گونه صحیح اداء نمی‌کنند. «یَلْوُون أَلْسِنَتَهُم بِالْکِتابِ»: آنچه می‌خوانند تحریفش می‌کنند و درست بیان نمی‌دارند. مراد تحریف تورات و توجیه و تفسیر آن برابر خواست خودشان است (نگا: نساء / 46).]]

    آل عمران (3)
    آیه  78


    http://goo.gl/dFJVXG
    http://goo.gl/dFJVXG
    چقدر بعضی دوستان قشنگ بلدن بپیچونن قضیه رو حقا که یحرفون کلمه عن مواضعه در خور شان و این عزیزانه ما با کسی که بخواد بدونه بحث داریم نه با ادمهایی که معلومه از اول چرت و پرت میگن متن بالا  اینقدر واضح و گویاس که حرفی برا گفتن باقی نذاشته حالا یه سری دست و پا میزنن ماست مالی کنن یکی میگن خدا خواسته خوشحال کنه بنده شو و یکی دیگه تازه میگه دلیل بیارین فرشته نبوده انگار کلا تو باغ نیستن دوستان کشته مرده اونجام که پیغمبران خواستن ما رو ادم کنن و با قدرت خارق العاده به افراد عادی کاری نداشتن خوب بیچاره برو ببین همین یهودیها تو یه سپیده دم چقدر پیامبر و کشتن 
  • محمد امین
  • آقا مسعود پیامبر ها همشون مقصودشون یکی بوده و حرف شما که گفتی تأیید میکنه درسته اما این تورات اون توراتی که حضرت موسی(ع) آورده بود نیست آخه عزیز من خدا که جسم نیست که بخواد کشتی بگیره این تورات به دست انسان های مختلف عوض شده و گرنه اصلا چنین چیزی که خدا بخواد کشتی بگیره واقعیت نداره
    با سلام 
    اولا اینکه وقتی میگید ترات تحریف شده ، این حرف مسلموناست . و اگه حرف غربیها رو بخواید مدنظر قرار بدید( غربی هایی که میگن تورات تحریف شده) اونوقت باید حرف همونهایی رو که میگن محمد اصلا پیامبر نبوده رو هم در نظر بگیرید. این اول
    دوم اینکه قرآن مملو از تناقضات هست که خیلی داستانش طولانی و زیاده و حالا که شما به تورات ایراد منطقی میگیرید، لطفا در مورد اسلام هم ایراد منطقی بگیرید نه اینکه چون فلان امام گفته و یا تو قرآن اومده پس درسته چون همین حرف رو یهودیها هم میگن.
    سوما و مهمتر : شما میگید تورات تحریف شده و بقیه تورات رو نشوتن نه موسی ، قبول ! ولی سوال : قرآن رو کی نوشت؟؟؟؟ قرآن زمان عثمان نوشته شده نه زمان محمد. چیزی حدود 20 سال بعد از فوت محمد! الان نیاین بگین که قرآن رو علی تایید کرده خواهشا! چون متقابلا یهودیا هم میتونن بگن تورات رو یوسف هم تایید کرده

    لطفا اگه می خواید نظر بدید، نظر منطقی و بدور از تعصب بدید.
  • ادامه محمد 2
  • در ضمن شمای که میگی تورات تحریف شده چون برای خدا جسم و جان و صور انسانی قایل شده ، نظرت رو جلب می کنم به سایت آیت الله مکارم شیرازی و بحار الانوار :"
    در توحیدصدوق از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که از حضرتش پرسیدند: «اَلْغَشْیَهُ الَّتى کَانَ تُصِیبُ رَسُولَ اللهِ(صلى اللهعلیه وآله) اِذَا نَزَلَ عَلَیْهِ الْوَحْىُ؟ قَالَ ذَلِکَ اِذَا لَمْ یَکُنْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللهِ اَحَدٌ، ذَاکَ اِذَا تَجَلَّى اللهُ لَهُ»؛ (آن حالت مدهوش شدن که به پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) به هنگام وحى دست مى داد چه بود؟ فرمود: "این در هنگامى بود که در میان او و خداوند هیچ کس واسطه نبود و خداوند مستقیماً بر او تجلّى مى کرد"). 
    سایت مکارم شیرازی به آدرس : https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=25&lid=0&catid=22859&mid=246135
    مگه اینجا خدا مستقیم با محمد حرف نزده ؟؟؟ و مستقیم تجلی نکرده ؟؟؟ پس چرا به تورات گیر میدید ؟؟
  • شیعه دین خدا
  • مسعود اون دنیا میبینمت
  • شیعه دین خدا
  • کتاب تورات رو قبول دارم اما کتابی که ی مشت یهودی بی خاصیت از خودشون در اوردن و کلا عوضش کردن رو قبول ندارم چون اندازه ی یک تار مو هم نمی ارزه. اهای تویی که میگی هیچی تو قران دربارهی امام زمان نیومده تو گوه خوردی که این حرف رو میزنی . این کتاب توراتی که میگی کتاب تورات اصلی نیست کتابی هست که ی مشت آدم خر عوضش کردن و هیچ چیزی بالاتر از قران نبوده و نخواهد بود. درضمن اگر حضرت یعقوب با خدا کشتی گرفته و برنده شده خب تو چرا خدا رو میپرستی ؟ حضرت یعقوب که قوی تر از خداست پس بهتره که گوه زیادی نخوری حالا دیدی که تورات همش چرت و پرت هست ( البته قسمت هایی رو که عوض نکردن فقط درست هست ) 
    اصلا قدرت و بزرگی خداوند با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست و قابل وصف نیست . و اینو باید بهت بگم که گوه زیادی نخور

  • زندانی گوه زیادی ممنوع
  • زندانی آخه این چه گوه هایی هست که تو میخوری 
    خدا همه جا هست و از همه چیز خبر دارد آینده و گذشته 
    اون وقت چرا باید خودش رو به شکل انسان در بیاورد ؟ آخه منگول ی خورده به مغزت فشار بیار ببین خدا که این همه بزرگ و غیر قابل وصف هست به شکل مخلوق خود در بیاد ؟ اگه کاری داشتی به شماره 09192934778 زنگ بزن اوسگول جان

  • خدا خیلی بزرگه
  • دیدم یکی گفته بود که یهویا میتونن بگن که یوسف تورات رو تایید کرده 
    من در جواب بهش میگم که آخه آدم نفهم برو ی نگاه به تاریخ بنداز و ببین که یوسف چند صد سال قبل از اینکه تورات باشه بوده اون وقت چه جور میتونه تورات رو تایید کنه در صورتی که هنوز نیامده است ؟؟؟
  • جواب به محمد
  • محمد داداش قران به پیامبر نازل شده .هر سوره ای رو که به پیامبر نازل میشده رو مینوشتن و بعد نوشتن هر سوره در آخر سوره هارو سرهم کردن و در کتابی قرار دادن.
    متاسفانه ما مسلمونا یاد گرفتیم از همه بد بگیم یا راجبشون تحریف کنیم ولی باید واقعیت هارو بپذیریم!نه با دشمنی کورکورانه بریم جلو
    به جای اینکه بشینیم سایتو کلی چرتو پرت راجب یهودی جماعت بنویسیم ببینیم مشکل خودمون چیه
    سلام
    امام جعفر صادق گفته اسراییل به معنی عبدالله است. چون اسرا به معنی عبد و ایل هم نام خداست. خودمم توی دیکشنری زدم اسرا رو خانواده معنی کرده.کسی که با خدا گلاویز شده رو نشنیدم. و اینکه از چه منبعی آوردید؟

    سلام

    یه چیز خیلی مشخص،یا خدا آفریننده یعقوب و دنیا هست یا نیست، اگر هست پس یعقوب آفریده دست خداست، آفریده چطور می تونه صفتی رو بیش از آفرینند داشته باشه؟مگر اینکه بگیم خداوند هر آنچه در وجود خودش بوده به یعقوب داده و خودش بی چیز شده که اینم یه خدای احمق می طلبه.به نظر شما خدای یعقوب احمق بوده؟اگر احمق بوده چرا یعقوب ازش پیروی کرد؟دوم اینکه اگر توانش کمتر از یعقوبه چرا یعقوب باید اون رو بپرسته و یا ازش بخواد که براش دعا کنه؟

    فرمایش مولا علی (ع) در قسمتی از خطبه اول ایشان جواب دندان شکنی به محرفان ملحد است:

    سرآغاز دین خداشناسی است، و کمال شناخت خدا، باور داشتن او، و کمال باور داشتن خدا، شهادت به یگانگی اوست، و کمال توحید (شهادت بر یگانگی خدا) اخلاص، و کمال اخلاص، خدا را از صفات مخلوقات جدا کردن است، زیرا هر صفتی نشان می دهد که غیر از موصوف، و هر موصوفی گواهی می دهد که غیر از صفت است، پس کسی که خدا را با صفت مخلوقات تعریف کند او را به چیزی نزدیک کرده، و با نزدیک کردن خدا به چیزی، دو خدا، مطرح شده، و با مطرح شدن دو خدا، اجزایی برای او تصور نموده، و با تصور اجزا برای خدا، او را نشناخته است. و کسی که خدا را نشناسد به سوی او اشاره می کند و هر کس به سوی خدا اشاره کند، او را محدود کرده، به شمارش آورد. و آن کس که بگوید خدا در چیست؟ او را در چیز دیگری پنداشته است، و کسی که بپرسد خدا بر روی چه چیزی قرار دارد؟ به تحقیق جایی را خالی از او در نظر گرفته است، در صورتیکه خدا همواره بوده، و از چیزی بوجود نیامده است

    با همه چیز هست، نه اینکه همنشین آنان باشد، و با همه چیز فرق دارد نه اینکه از آنان جدا و بیگانه باشد. انجام دهنده همه کارهاست، بدون حرکت و ابزار و وسیله، بیناست حتی در آن هنگام که پدیده ای وجود نداشت، یگانه و تنهاست، زیرا کسی نبوده تا با او انس گیرد، و یا از فقدانش وحشت کند.

    خدا یه سری قوانین و سیستم واسه جهان وضع کرده و انسان رو خلق کرده تا از قوانین استفاده کنه و زندگی خودش رو درست کنه و تو دنیا وآخرت خوشبخت زندگی کنه اصل زندگی همینه،من نمیدونم چرا طرفداران ادیان مختلف مثل سگ و گربه به جون هم افتادن میخوان همدیگه رو تیکه پاره کنن،چرا به جای اختلافات نمیایید دست بزارید روی نقاطی که مشترک هست توی هر سه دین یهودیت مسیحیت و اسلام.
    چه مرضی گرفته ما رو که همش در حال کشمکش و اختلاف و تفرقه افکنی و خصومت و کینه و دشمنی هستیم؟چی تو وجودمون ارضا میشه؟جز اینه که همه ی شما رو یه خدا به وجود آورده ولی یه موجودی به نام شیطان داره کنترل میکنه؟خداوند میگه از تفرقه بپرهیزید آهای شیعه ای که ادعا میکنی در راه درست و الهی هستی و فقط تویی که هدایت شدی چرا به جای سایت زدن و بیان اختلافات ادیان نمیای از مشترکات حرف بزنی؟این دشمنی ها تا کی میخواد ادامه پیدا کنه؟خدا بارها تو کتاب های آسمانی گفته من روز حشر درباره ی اختلافات داوری خواهم‌کرد داوری رو بزارید واسه خدا و روز حشر،بیایید بچسپید به نقاط مشترک،همه ی ما انسانیم،چرا سعی نمیکنیم همدیگه رو دوست داشته باشیم و بپذیریم،من نمیتونم واقعا درک‌کنم اونایی که دنبال تفرقه انداختن بین ادیان هستن دنبال چی ان؟هدفشون چیه؟نیت و قصدشون چیه؟به چی میخوان برسن؟چی درون وجودشون ارضا میشه؟یعنی اصلا حواسشون نیست دارن از شیطان فرمان میگیرن؟
  • عباس داودی
  • سلام
    از آدم تا خاتم دین و خدا تغییری ندارد و هر دین و پیامبری مطالب پیامبر قبلی را تصدیق کرده است.
    منتها کفاری که با اصل دین مخالف بوده اند با نفوذ به دین انحرافات و تحریفهایی را وارد دین نموده اند. تا درک بشر از خدا را کاهش دهند. و پیامبران را انسانی معمولی قلمداد کنند که گناه میکرد شراب میخورد و... ولی در عین حال نماینده خدا بود تا اینگونه رفتارهای زشت خود را توجیه کنند. حتی اسلام (نه قرآن) از اینگونه تحریفات در امان نبوده است به عنوان مثال در برخی روایات تحریف شده برای خدا جسمیت قائل شدند یا در زمان امام صادق گروهی بودند که با استناد به ایاتی مانند «ید الله مع الجماعه» میگفتند خداوند جسم است و دست دارد و امثال آن. یا اهداف اسلام را تغییر داده اند مثل تحریفاتی که در هدف قیام امام حسین اتفاق افتاده است.
    به هر شکل این خط تحریف از ابتدای خلقت بوده است. همین که کلیمیان عزیز این عبارت را تأویل به معنای دیگری میکنند نشانه شروع تحریف زدایی از دین است و اگر تحریفات زدوده شود اسلام و مسیحیت و یهودیت و مجوسیت (زرتشتی) تفاوتی با هم ندارند.
  • عباس داودی
  • abbasdavudi.ir
  • عباس داودی
  • برخى از اشکالات در مورد تورات از جهت سندى به قرار زیر است: 1- در استناد و انتساب تورات کنونى به حضرت موسى دلیل واضح و قاطعى وجود ندارد، و ادعاى آنها در این امر، از حد ظن و گمان تجاوز نمى کند، به همین خاطر برخى از علماى اهل کتاب در این استناد و انتساب صریحا اظهار شک و تردید نموده اند در کتاب کلام مسیحى چنین مى خوانیم: «در قدیم مردم معتقد بودند که موسى تورات را نوشته است، اما مطالعات جدید کتاب مقدس نشان مى دهد که پاسخ به مساله اصل و منشا اسفار تورات از آنچه در ابتدا تصور مى شود، دشوارتر است. تورات در طول نسلها پدید آمده است. در ابتدا روایتهایى وجود داشت که قوم یهود آنها را به طور شفاهى به یکدیگر منتقل مى کردند، سپس روایات مذکور در چند مجموعه نوشته شد که برخى از آنها در باب تاریخ و برخى در باب احکام بود.سرانجام در قرن پنجم قبل از میلاد این مجموعه ها در یک کتاب گرد آمد. کسانى که در این کار طولانى و پیچیده شرکت کردند بسیار بودند و نام اکثریت قاطع آنها را تاریخ فراموش کرده است. به عقیده یهودیان و مسیحیان، الهام الهى در همه مراحل تالیف تورات، همراه و پشتیبان بوده است ». «پنجمین بخش تورات «سفر تثنیه » است... دانشمندان معتقدند که این بخش از تورات به دنبال یک حرکت اصلاحى میان یهودیان در عصر پادشاهى پوشیا و پیامبرى ارمیا در قرن هفتم قبل از میلاد تالیف شده است ». در مورد این ادعا - که دانشمندان یهودى و مسیحى فراوان بر زبان مى آورند - که نویسندگان عهد عتیق و عهد جدید (با آن که بسیارى از آنها پیامبر نبوده اند) در موقع نوشتن این کتب تحت نظارت روح القدس و برخودار از مصونیت و عصمت بوده اند و با الهام الهى به نوشتن پرداخته اند، متاسفانه هیچ دلیلى ارائه نمى دهند. چگونه مى توان از مخاطبان خود انتظار داشت که بدون ارائه هیچ گونه دلیلى این مدعاى بزرگ را بپذیرند، خصوصا با توجه به این که به اعتراف خود آنها بسیارى از این نویسندگان حتى براى دانشمندان یهودى و مسیحى ناشناخته و یا مورد اختلاف اند. 2- شیوه نگارش و نوع ادبیاتى که در تورات به کار رفته است به خوبى نشان مى دهد که تورات نه وحى الهى است و نه نوشته حضرت موسى بلکه مضمون این کتاب گزارشاتى است از تاریخ برخى از پیامبران و نیز وقایعى که بر بنى اسرائیل گذشته است. و پیوسته از حضرت موسى به صورت فردى غایب نام مى برد. در سراسر تورات نمى توان موردى پیدا کرد که موسى از خودش به صورت متکلم نام برده باشد و یا حتى نمى توان موردى را یافت که موسى به صورت مخاطب پیام خدا مستقیما به او خطاب شده باشد. به عنوان نمونه به موارد زیر توجه کنید: «موسى همانطور که خداوند به او دستور داده بود پسران ارشد بنى اسرائیل را شمرد» «خداوند به موسى فرمود به قوم اسرائیل بگوید» «خداوند به موسى فرمود که این دستورات به قوم اسرائیل بدهد» «سالها گذشت و موسى بزرگ شد...روز بعد موسى به دیدن هم نژادانش رفت..». سراسر تورات در مورد حضرت موسى همین گونه تعبیر مى کند، چنانکه کتاب یوشع در مورد حضرت یوشع و کتاب ایوب در مورد حضرت ایوب و کتب بقیه پیامبران در مورد همان پیامبران به همین صورت تعبیر مى کند. هر خواننده اى مطمئن مى شود که فرد و یا افراد دیگرى (غیر از این پیامبران) وقایع و حوادث مربوط به این پیامبران را جمع آورى کرده به صورت داستانى و تاریخى آنها را نقل نموده اند. حال این فرد و یا افراد چه کسى و یا کسانى بوده اند هرگز معلوم و مشخص نیست! 3- در تورات از مرگ حضرت موسى و حوادثى که پس از آن اتفاق افتاد سخن رفته است: «موسى، خدمتگذار خداوند، چنانکه خداوند گفته بود در سرزمین موآب درگذشت. خداوند او را در دره اى نزدیک بیت فغور در سرزمین موآب دفن نمود، ولى تا به امروز هیچکس مکان دفن او را نمى داند. موسى هنگام مرگ صد و بیست سال داشت، با وجود این هنوز نیرومند بود و چشمانش به خوبى مى دید. قوم اسرائیل سى روز در دشتهاى موآب براى او عزادارى کردند. یوشع (پسر نون) پر از روح حکمت بود، زیرا موسى دستهاى خود را بر او نهاده بود. بنابراین مردم اسرائیل از او اطاعت مى کردند و دستوراتى را که خداوند به موسى داده بود پیروى مى نمودند. در اسرائیل پیامبرى مانند موسى نبوده است که خداوند با او رو در رو صحبت کرده باشد... هیچکس تا به حال نتوانسته است قدرت و معجزات شگفت انگیزى را که موسى در حضور قوم اسرائیل نشان داد ظاهر سازد». این عبارت به وضوح نشان مى دهد که تاریخ نگارش تورات سالها پس از مرگ حضرت موسى بوده است. اینگونه عبارات در برخى از کتب دیگر عهد عتیق نیز مشاهده مى شود. که براى جلوگیرى از اطاله مقال از ذکر آنها خوددارى مى شود. 4- از مندرجات عهد عتیق استفاده مى شود که تورات در چندین مقطع از مقاطع تاریخى در جریان برخى از حوادث سنگین و ویرانگر سالیان طولانى بکلى مفقود شده بود و هیچکس از آن اطلاعى نداشته است تا اینکه فردى مدعى پیداکردن و یا مامور بازنویسى آن مى گردد. معلوم است در چنین شرایطى هیچگونه اعتمادى نسبت به این کتاب باقى نمى ماند. مثلا در کتاب دوم تواریخ آمده است: «یوشیا در سال هیجدهم سلطنت خود، بعد از پاکسازى مملکت و خانه خدا، شافان و معسیا شهردار اورشلیم و یوآخ، وقایع نگار را مامور تعمیر خانه خداوند، خداى خود، کرد. آنها براى انجام این کار به جمع آورى هدایا پرداختند. لاویانى که در برابر درهاى خانه خدا نگهبانى مى دادند هدایایى را که مردم قبایل منسى...مى آوردند تحویل مى گرفتند و نزد حلقیا، کاهن اعظم مى بردند... هنگامى که هدایا را از خانه خداوند بیرون مى بردند، حلقیا، کاهن اعظم، کتاب تورات موسى را که شریعت خداوند در آن نوشته شده بود پیدا کرد. حلقیا به شافان، منشى دربار گفت: «درخانه خداوند کتاب تورات را پیدا کرده ام!» و کتاب را به شافان داد. شافان با آن کتاب نزد پادشاه آمد و چنین گزارش داد: «ماموران تو وظیفه خود را به خوبى انجام مى دهند...» پس در باره کتابى که حلقیا به او داده بود صحبت کرد و آن را براى پادشاه خواند. وقتى پادشاه کلمات تورات را شنید، از شدت ناراحتى لباس خود را درید... پادشاه بدنبال بزرگان یهودا و اورشلیم فرستاد تا نزد او جمع شوند. پس تمام کاهنان و لاویان، مردم یهودا و اورشلیم، کوچک و بزرگ جمع شدند و همراه پادشاه به خانه خداوند رفتند. در آنجا پادشاه تمام دستورات کتاب عهد را که در خانه خداوند پیدا شده بود براى آنها خواند..». از این عبارات به وضوح بر مى آید که مدت مدیدى کتاب تورات در میان بنى اسرائیل مفقود شده بود و هیچکس از آن اطلاعى نداشت. شواهد امر نیز مؤید مفقود شدن و در دسترس نبودن کتاب تورات در سالیان متوالى است. زیرا به اعتراف صریح عهد عتیق اکثریت قاطع قریب به اتفاق پادشاهان بنى اسرائیل از زمان حضرت سلیمان تا عهد یوشیا (که بر حسب آنچه که از عهد عتیق بر مى آید 372 سال بوده است) اهل دیندارى نبودند بلکه اهل عیش و نوش و کفر و بت پرستى بوده اند. در این مدت طولانى کفر و ارتداد و بت پرستى و عیش و نوش بر اورشلیم حاکم بوده است. بلکه از عهد عتیق بر مى آید که چند بار در این مدت مسجد الاقصى را که جایگاه نگهدارى تورات و صندوق عهد بوده است غارت کردند و بتهاى فراوانى را در آنجا جاسازى نمودند. در چنین شرایطى یقینا پادشاهان بنى اسرائیل کارى با تورات و احکام خدا نداشتند و به صورت طبیعى تورات در جریان حوادث، مفقود گردیده است.صاحب کتاب انیس الاعلام در اینجا طى سخن بلیغى اظهار مى دارد: «در اواخر سلطنت حضرت سلیمان انقلاب عظیمى از براى ملت اسرائیلیه واقع گردید بنابر شهادت کتب مقدسه در نزد ایشان جناب سلیمان به وساوس و اغواى زوجات خود مرتد و بت پرست گردید و از براى اصنام، در مقابل بیت المقدس معابد بنا نهاد. چنانچه در باب یازدهم از سفر ملوک اول خصوصا آیه پنج از این باب آمده است. پس زمانى که جناب سلیمان مرتد شد - بنابر قول ایشان - غرضى و کارى با تورات و احکام آن نداشت و بعد از وفات حضرت سلیمان، انقلاب اشد و اعظم از اول، از براى ایشان واقع گردید و اسباط بنى اسرائیل متفرق به دو فرقه گردیدند و سلطنت واحده، دو سلطنت شد. ده سبط در یک جانب، و دو سبط در جانب دیگر، واقع گردیدند...و کفر و ارتداد فى مابین این دو سلطنت شایع و آشکار گردید زیرا که «یربعام » بعد از استقرار بر سریر سلطنت، مرتد و بت پرست گردید و به مدلول «الناس على دین ملوکهم » ده سبط او را متابعت نمودند و عبادت اصنام در میان این ده سبط شایع گردید و کسى که از کاهنان بر ملت تورات ثابت بود از این مملکت هجرت نمود و به مملکت یهودا رفت و اسباط عشره تا دویست و پنجاه سال کافر و عابد صنم بودند... وجود نسخه تورات در این مملکت مثل وجود عنقا بود. این بود حال اسباط عشره. و اما حال دو سبط دیگر: بعد از موت حضرت سلیمان تا سنه 372، بیست نفر سلطان بر سریر سلطنت یهودا جلوس نمود. و مرتدین سلاطین مذکوره اکثر بودند از مؤمنین ایشان. و عبادت اصنام در عهد رجعام شایع شد و بتها در زیر هر درختى گذاشته و عبادت کرده شد... پس چون یوشیا بر سریر سلطنت استقرار یافت توبه نصوح نمود. و توجه تام نمود به ترویج ملت تورات و مساعى جمیله خود را در هدم ارکان کفر بکار بردند... با همه اینها کسى تورات را ندید و خبرى از او نشنید و وجود نسخه تورات تا هفده سال از سلطنت یوشیا مثل وجود عنقا بود و در سال هیجدهم از سلطنت یوشیاى خداشناس، حلقیاى کاهن گفت من نسخه تورات را در بیت المقدس پیدا کرده ام... این نسخه، محل اعتماد و اعتبار نیست یقینا. چرا که از تقریرات سابقه ما که همه مطابقند با مضامین کتب مقدسه، معلوم و محقق گردید که بیت الله را دو بار قبل از عهد آخذ، نهب و غارت کرده بودند و اصنام را در خانه جا داده بودند و خدام اصنام روزى چند مرتبه بلکه على الدوام داخل بیت الله مى شدند و تا سال هفدهم از سلطنت یوشیا کسى تورات را ندید و حال آنکه سلطان و امناى او سعى بلیغ در ترویج ملت تورات داشتند و کاهنان تا سال هفدهم سلطنت یوشیا، داخل هیکل مى گردیدند، عمله و بنا و نجار و حجار در آن خانه مشغول تعمیر بودند فعلیهذا بسیار بسیار بعید و بلکه ممتنع است عادة که با وجود کثرت تردد و طول زمان، که نسخه تورات در خانه خدا باشد و احدى او را نبیند» از این گذشته به شهادت تاریخ و نیز عهد عتیق در حمله بخت نصر پادشاه بابل به اورشلیم و غارت، تخریب و ویرانى و احراق مسجد الاقصى همه آنچه که در این مسجد بود بکلى غارت و یا نابود شد و با توجه به این که تورات در این مسجد نگهدارى مى شد یا طعمه حریق شد و یا همراه اشیایى که به غنیمت گرفته شد به بابل برده شد. و با عنایت به این که در کتاب عهد عتیق همه اشیایى که بعدا به دستور کوروش بر گردانده شد نام برده شده است و در عین حال نامى از تورات برده نشده است معلوم مى گردد اگر هم به فرض تورات به غنیمت برده شده بود، مجددا به اورشلیم و به مسجد الاقصى برگردانده نشده است. بنابراین، به جرات مى توان گفت که در این حملات و ویرانیها تورات به کلى از دست رفت و نابود گردید، تا این که بعد از برگشت بنى اسرائیل به اورشلیم شخصى به نام «عزرا» به دستور کوروش مامور تهیه و تدوین تورات مى گردد. در کتاب مقدس در این باره چنین آمده است: «بنى اسرائیل انبیاى خدا را مسخره کرده، به پیام آنها گوش ندادند و به ایشان اهانت نمودند تا این که خشم خداوند بر آنها افروخته شد بحدى که دیگر براى قوم چاره اى نماند. پس خداوند پادشاه بابل را به ضد ایشان برانگیخت و تمام مردم یهودا را به دست او تسلیم کرد. او به کشتار مردم یهودا پرداخت و به پیر و جوان، دختر و پسر، رحم نکرد و حتى وارد خانه خدا شد و جوانان آنجا را نیز کشت. پادشاه بابل، اشیاء قیمتى خانه خدا را از کوچک تا بزرگ، همه را برداشت و خزانه خانه خداوند را غارت نمود و همراه گنجهاى پادشاه و درباریان به بابل بود. سپس سپاهیان او خانه خدا را سوزاندند، حصار اورشلیم را منهدم کردند، تمام قصرها را به آتش کشیدند و همه اسباب قیمتى آنها را از بین بردند آنانى که زنده ماندند به بابل به اسارت برده شدند و تا به قدرت رسیدن حکومت پارس، اسیر پادشاه بابل و پسرانش بودند. 5- دلیل دیگرى که بر سند متصل نداشتن تورات فعلى و عدم اعتماد به آن وجود دارد این است که در بسیارى از موارد مضامین کتب و رساله هاى دیگر عهد عتیق با محتویات تورات سازگارى ندارد. اگر این تورات، تورات واقعى و مورد قبول بود، نویسندگان بقیه کتب عهد عتیق که معمولا از پیامبران و تابعان حضرت موسى بودند با آن مخالفت نمى کردند. اینک به چند نمونه اشاره مى کنیم: الف) جمهور اهل کتاب اتفاق دارند بر این که دو کتاب اول و دوم تواریخ ایام از مصنفات عزرا است. آنچه که در این دو کتاب در مورد تعداد اولاد «بن یامین » آمده است با آنچه که در تورات آمده است منافات دارد. در تورات این چنین آمده است: «پسران بن یامین، بالع، باکر، اشبیل، جیرا، نعمان، ایحى، رش، مفیم، حفیم و آرد بودند». اما در اول تواریخ اینگونه آمده است: «پسران بن یامین اینهابودند: بالع، باکر و یدى ئیل ». و در جاى دیگر اینگونه آمده است: «فرزندان بن یامین به ترتیب سن اینها بودند: بالع، اشبیل، اخرخ، نوحه و راما». مشاهده مى شود آنچه که در کتاب تواریخ ایام آمده است هم از جهت تعداد فرزندان و هم از جهت اسامى آنها با آنچه که در تورات آمده است منافات دارد (صرف نظر از این که میان دو گفته تواریخ ایام نیز منافات مشاهده مى شود.) اگر تورات حضرت موسى همین تورات مشهور بود هرگز عذرا که خود پیداکننده و یا گردآورنده تورات است با آن به مخالفت برنمى خاست. با این بیان روشن مى شود که تورات فعلى نه از مصنفات حضرت موسى است و نه عزرا. ب) در موضع عدیده اى از تورات اینگونه آمده است که خداوند از فرزندان به خاطر مخالفت و گناه پدران مؤاخذه مى نماید. از جمله در سفر خروج در ده فرمان اینگونه آمده است: «... من که خداوند، خداى تو مى باشم، خداى غیورى هستم و کسانى را که با من دشمنى کنند، مجازات مى کنم، این مجازات شامل حال فرزندان آنها تا نسل سوم و چهارم نیز مى گردد. اما برکسانى که مرا دوست داشته باشند و دستورات مرا پیروى کنند تا هزار پشت رحمت مى کنم ». اما در کتاب خرقیال نبى، غیر از این آمده است: «... نه پسر براى گناهان پدرش مجازات خواهد شد و نه پدر براى گناهان پسرش. انسان درستکار پاداش خوبى و نیکوکارى خود را خواهد یافت و انسان بدکار نیز به سزاى اعمال خود خواهد رسید». صرف نظر از این که سخن تورات با عقل و منطق سازگارى ندارد از دیدگاه درون دینى هم این نکته قابل توجه است که اگر تورات فعلى همان تورات واقعى بود قرآن کریم آنچه را که در کتاب خرقیال نبى آمده است تصدیق نمى کرد و خرقیال پیامبر هم که خود از تابعان حضرت موسى بود با آن مخالفت نمى کرد. از این گذشته اگر سخن تورات صحیح باشد لازمه اش این است که حضرت ابراهیم و اسحاق و اسماعیل و یعقوب و یوسف علیهم السلام از اهل نجات و رحمت نباشند زیرا به زعم اهل کتاب پدر حضرت ابراهیم از بت پرستان بوده است. و اگر بنابراین باشد که تا نسل سوم و چهارم به خاطر گناه پدر، مجازات شوند، باید پیامبران مزبور که هم از پیامبران بزرگ در نزد اهل کتابند از اهل نجات نباشند و طبیعى است که اگر چنین باشد یهودیها و مسیحیها که خود را از تابعان آنها مى دانند اهل نجات نخواهند بود. ج) هرگاه کسى باب 45 و 46 از کتاب خرقیال نبى را با مضامین باب 27 و 28 از سفر اعداد تورات، مقایسه کند به خوبى متوجه مى شود که میان این دو کتاب در بیان احکام ناسازگاریهاى فراوانى مشاهده مى شود. 6- بسیارى از فقرات تورات فعلى حکایت از این دارد که تورات مدتها بعد از مرگ حضرت موسى (ع) نوشته شده است. اینک به نمونه هایى اشاره مى شود: الف) در سفر پیدایش تورات آمده است: «پیش از آنکه در اسرائیل پادشاهى روى کار آید، در سرزمین ادوم این پادشاهان یکى پس از دیگرى به سلطنت رسیدند: بالع... یوباب... حوشام... حداد... سمله... شائول (طالوت) اهل رحوبوت که در کنار رودخانه اى واقع بود». این عبارت به خوبى نشان مى دهد که موقع نگارش تورات، زمانى بوده است که از عصر طالوت (شائول) زمان زیادى گذشته بود و عصر پادشاهى در اسرائیل فرارسیده بود (یعنى زمان حضرت داوود و سلیمان و...) جالب این است که بدانیم زمان حضرت طالوت و داوود، حدود سیصد و شصت سال بعد از حضرت موسى بوده است. ب) در سفر اعداد تورات آمده است: «مردان یائیر که طایفه اى از قبیل منسى بودند، برخى روستاهاى جلعاد را اشغال کرده ناحیه خود را «حووت یائیر» نامیدند..». همین مضمون در سفر تثنیه تورات باب 3 آیه 41 نیز آمده است: «آنجا را همچنانکه امروز هم مشهور است حووت یائیر (یعنى دهستانهاى یائیر) نامیدند.» از برخى از کتب دیگر عهد عتیق بر مى آید «یائیر» دهها سال بعد از حضرت موسى بدنیا آمده و زندگى مى کرده است. مثلا از کتاب داوران (قضات) به خوبى استفاده مى شود که «یائیر» دهها سال پس از حضرت یوشع (جانشین حضرت موسى) رهبرى اسرائیل را به عهده گرفته است. بنابراین، مى توان نتیجه گرفت که تورات، دهها سال پس از حضرت موسى نوشته شده است. ج) در سفر تثنیه تورات آمده است: «در روزگار پیشین «حوریها» در سعیر سکونت داشتند، ولى «ادومى ها» یعنى اعقاب عیسو آنها را بیرون رانده، جایشان را گرفتند. همانطور که اسرائیل جاى مردم کنعان را که خداوند سرزمینشان را به اسرائیل بخشیده بود گرفتند». این جملات دلالت بر این دارد که زمان نگارش تورات، بعد از ورود بنى اسرائیل به سرزمین موعود یعنى کنعان بوده است. و با توجه به این که به صراحت تورات و نیز کتاب یوشع، تا زمانى که حضرت موسى زنده بود بنى اسرائیل به کنعان راه نیافته بودند و بعد از مرگ حضرت موسى، در زمان حضرت یوشع این کار اتفاق افتاد، روشن مى شود که زمان نگارش تورات پس از فوت حضرت موسى بوده است. در موارد دیگرى نیز در تورات از فتح کنعان به دست اسرائیلیها سخن گفته شده است و حال آنکه تا زمان حیات حضرت موسى، چنین کارى صورت نگرفته بود. د) در سفر تثنیه در مورد درگذشت حضرت موسى در سرزمین موآب در سن صد و بیست سالگى و عزادارى بنى اسرائیل در آن سرزمین به مدت سى روز و نامعلوم بودن مکان دفن او تا به امروز سخن گفته شده است. این جملات نیز بوضوح دلالت دارد که زمان نگارش تورات، مدتها پس از حضرت موسى بوده است.
  • عباس داودی
  • تحریف و جعل در داستان حضرت یعقوب7

    تحریف و تغییر در داستان زندگی حضرت یعقوب7 چهار نمود دارد، که در ذیل به هر چهار مورد که خانه‏های یک جدول هستند، اشاره می‏شود:

    الف) جعل داستان منازعه عیسو و یعقوب در شکم مادر و پیش‏بینی حاکم شدن قوم یعقوب بر قوم عیسو (پیدایش25: 23) اولین تحریف در داستان یعقوب برای پیش‏برد اهداف نژادپرستانه است.

    ب) عیسو فرزند نخست اسحاق است و با وجود او برکت به فرزند دوم، یعنی یعقوب نمی‏رسد. پس باید نخست‏زادگی را از او گرفت. برای همین منظور،  نژادپرستان داستان فروختن نخست‏زادگی از سوی عیسو به یعقوب را مطرح می‏کنند و می‏نویسند: «روزی‌ یعقوب‌ آش‌ می‌پخت‌ و عیسو وا مانده‌، از صحرا آمد (پیدایش 25: 29) و به‌ یعقوب‌ گفت‌: از این‌ آش‌ ادوم‌ (یعنی‌ سرخ‌) مرا بخوران‌، زیرا که‌ وامانده‌ام‌. از این‌ سبب‌ او را ادوم‌ نامیدند(پیدایش25: 30) یعقوب‌ گفت‌: امروز نخست‌زادگی‌ خود را به‌ من‌ بفروش (پیدایش25: 31) عیسو گفت‌: اینک‌ من‌ به‌ حالت‌ موت‌ رسیده‌ام‌، پس‌ مرا از نخست‌زادگی‌ چه‌ فایده‌؟ (پیدایش25: 32) یعقوب‌ گفت‌: امروز برای‌ من‌ قسم‌ بخور. پس‌ برای‌ او قسم‌ خورد، و نخست‌زادگی‌ خود را به‌ یعقوب‌ فروخت‌ (پیدایش 25: 33) و یعقوب‌ نان‌ و آش‌ عدس‌ را به‌ عیسو داد، که‌ خورد و نوشید و برخاسته‌، برفت‌. پس‌ عیسو نخست‌زادگی‌ خود را خوار نمود» (پیدایش25: 34). البته جاعلان این داستان به این سوال پاسخ نداده‏اند که چگونه می‏شود امر واقعی را با قرارداد، تغییر داد و آیا با این قرارداد امتیازات وتکالیف نخست‏زادگی هم منتقل می‏شود یا خیر؟

    ج) سومین تحریف، زمانی صورت می‏گیرد که نژادگراها قصد دارند برکت را از طریق اسحاق به یعقوب برسانند، تا همان برکت به جا مانده از نوح و ابراهیم باشد. پس داستان جدیدی جعل می‏شود که براساس آن عیسو مأمور می‏شود تا غذایی آماده کرده به پدرش اسحاق دهد تا او نیز عیسو را برکت دهد. اما یعقوب با همکاری مادرش غذایی آماده کرده و خود را به شکل عیسو در می‏آورد  و اسحاق نابینا را فریب می‏دهد و برکت را تصاحب می‏کند (پیدایش27: 1-27).

    اسحاق در این برکت دادن ناخواسته می‏گوید: «قوم‏ها تو(یعقوب) را بندگی‌ نمایند و طوایف‌ تو را تعظیم‌ کنند، بر برادران‌ خود سرور شوی‌، و پسران‌ مادرت‌ تو را تعظیم‌ نمایند. ملعون‌ باد هر که‌ تو را لعنت‌ کند، و هر که‌ تو را مبارک‌ خواند، مبارک‌ باد» (پیدایش27: 29).

     وقتی عیسو از شکار باز می‏گردد و داستان فریب خوردن اسحاق از یعقوب آشکار می‏شود، به‌ پدر خود می‏گوید‌: «ای‌ پدرم‌، به‌ من‌، به‌ من‌ نیز برکت‌ بده‌!» (پیدایش27 : 34) اسحاق می‏گوید: «برادرت‌ به‌ حیله‌ آمد، و برکت‌ تو را گرفت‌ (پیدایش27: 35) اینک‌ او را بر تو سرور ساختم‌، و همۀ برادرانش‌ را غلامان‌ او گردانیدم‌، و غله‌ و شیره‌ را رزق‌ او دادم‌. پس‌ الان‌ ای‌ پسر من‌، برای‌ تو چه‌ کنم‌؟» (پیدایش27: 37). عیسو گفت‌: نام‌ او را یعقوب‌ بخوبی‌ نهادند، زیرا که‌ دو مرتبه‌ مرا از پای درآورد. اول‌ نخست‌زادگی‌ مرا گرفت‌، و اکنون‌ برکت‌ مرا گرفته‌ است.» (پیدایش27: 36).

    د) بدیهی است که برکت گرفتن از راه نیرنگ، ارزش چندانی ندارد و افراد عاقل آن را نمی‏پذیرند. پس جاعلان باید داستان دیگری جعل کنند تا برکت یافتن یعقوب به صورت مستقیم از سوی خداوند باشد. در این هنگام است که داستان کشتی گرفتن یعقوب با خدا جعل می‏شود.

    براساس گفته سفر پیدایش، یعقوب که از ترس  برادرش به نزد دایی خود رفته و دختران وی را به همسری گرفته بود (پیدایش29 :1) هنگامی که از نزد پدر همسران خود به زادگاهش باز می‏گردد، زنان و اموالش را به سویی  فرستاده و «تنها ماند و مردی‌ با وی‌ تا طلوع‌ فجر کشتی‌ می‌گرفت‌ (پیدایش32: 24) و چون‌ او دید که‌ بر وی‌ غلبه‌ نمی‌یابد، کف‏ ران‌ یعقوب‌ را لمس‌ کرد، و کف‌ ران‌ یعقوب‌ در کشتی‌ گرفتن‌ با او فشرده‌ شد (پیدایش32: 25) پس‌ گفت‌: مرا رها کن‌، زیرا که‌ فجر می‌شکافد. گفت‌: تا مرا برکت‌ ندهی‌، تو را رها نکنم‌.» (پیدایش32: 26) به‌ وی‌ گفت‌: نام‌ تو چیست‌؟ گفت‌: یعقوب‌ (پیدایش32: 27) گفت‌: از این‌ پس‌ نام‌ تو یعقوب‌ خوانده‌ نشود، بلکه‌ اسرائیل‌، زیرا که‌ با خدا و با انسان‌ مجاهده‌ کردی‌ و نصرت‌ یافتی.» (پیدایش32: 28) و یعقوب‌ از او سوال‌ کرده‌، گفت‌: مرا از نام‌ خود آگاه‌ ساز. گفت‌: چرا اسم‌ مرا می‌پرسی‌؟ و او را در آنجا برکت‌ داد (پیدایش32: 29) و یعقوب‌ آن‌ مکان‌ را «فِنیئیل‌« نامیده‌، [گفت‌:] زیرا خدا را روبرو دیدم‌ و جانم‌ رستگار شد» (پیدایش32: 30).

    در جای‏جای سِفر پیدایش بیشترین تاکید بر انتقال برکت از خداوند، نوح، ابراهیم و اسحاق به یعقوب صورت می‏گیرد تا جای هیچ شبهه‏ای باقی نماند که غیر از فرزندان یعقوب، که از این پس بنی‏اسرائیل نامیده می‏شوند، در این برکت و عهدی که خداوند با انسان بسته، شریک نیستند و تنها نژاد بنی‏اسرائیل این برتری را دارند و حکومت و رهبری سزاوار آنان بوده و دیگران چاره‏ای جز خدمت به این قوم برگزیده ندارند. تلاش برای معرفی قوم یهود به عنوان قوم برگزیده، امری مستمر بوده و در بیشتر کتاب‏های تاریخ ادیان به آن اشاره شده است (ریچارد بوش، 1387: 570؛ هینلز، 1385: 451). لکن در تعیین زمان شروع این تلاش‏ها وچگونگی آن‏ها تحقیق جدی صورت نگرفته و می‏طلبد که در این زمینه پژوهش‏های جدیدی آغاز شود.

    برخی ادعای تحریف در چنین کتابی را که در داستان‏های آن انسانی، خداوند را فریب داده و در نهایت او را مغلوب می‏سازد، تکذیب می‏کنند و آن را نشانه صداقت نویسندگان کتاب مقدس معرفی می‏کنند. هنری هَلی در ذیل داستان یعقوب می‏نویسد: خداوند این خانواده چند همسری با اعمال شرم‏آورشان را به عنوان یک کل پذیرفت، تا آغازگر دوازده سبط قوم مسیحایی باشند که به انتخاب خدا قرار بود نجات دهنده را به این جهان بیاورند. این حکایت شاهدی بر راستگویی نویسندگان کتاب مقدس است و هیچ کتاب دیگری با چنین صداقت و صراحتی از ضعف‏های قهرمانان خود و چیزهایی که مخالف با آرمان‏های آن است، سخن نمی‏گوید (هنری هلی، بی‏تا، ذیل فصل 29 پیدایش). گویا وی به این نکته توجه نکرده است که نویسندگان داستان، برای اثبات برتری و سروری قوم خود بر کل هستی، این داستان‏ها را جعل می‏کنند و از دیدگاه آنان برای رسیدن به هدف یاد شده، می‏توان حتی داستان‏هایی به قول ایشان شرم‏آورتر به قهرمانان نسبت داد، تا نشان داد که این سروری و برتری به سبب دروغ، زور، فریب و غلبه یافتن برخدا به دست آمده و دیگران حقی در آن ندارند.

  • عباس داودی
  • با این داستان چه کنیم؟

    «لوط‌ از صوغر برآمد و با دو دختر خود در کوه‌ ساکن‌ شد، زیرا ترسید که‌ در صوغر بماند. پس‌ با دو دختر خود در مَغاره‌ سُکْنی‌ گرفت»‌ (پیدایش19: 30) «و دختر بزرگ‌ به‌ کوچک‌ گفت‌: پدر ما پیر شده‌ و مردی‌ بر روی‌ زمین‌ نیست‌ که‌ بر حسب‌ عادت‌ کل‌ جهان‌، به‌ ما در آید» (پیدایش19: 31) «بیا تا پدر خود را شراب‌ بنوشانیم‌، و با او همبستر شویم‌، تا نسلی‌ از پدر خود نگاه‌ داریم.» (پیدایش19: 32) «پس‌ در همان‌ شب‌، پدر خود را شراب‌ نوشانیدند، و دختر بزرگ‌ آمده‌ با پدر خویش‌ همخواب‌ شد، و او از خوابیدن‌ و برخاستن‌ وی‌ آگاه‌ نشد» (پیدایش19: 33) «و واقع‌ شد که‌ روز دیگر، بزرگ‌ به‌ کوچک‌ گفت‌: اینک‌ دوش‌ با پدرم‌ همخواب‌ شدم‌، امشب‌ نیز او را شراب‌ بنوشانیم‌، و تو بیا و با وی‌ همخواب‌ شو، تا نسلی‌ از پدر خود نگاه‌ داریم‌» (پیدایش19: 34) «آن‌ شب‌ نیز پدر خود را شراب‌ نوشانیدند، و دختر کوچک‌ همخواب‌ وی‌ شد، و او از خوابیدن‌ و برخاستن‌ وی‌ آگاه‌ نشد» (پیدایش19: 35) «پس‌ هر دو دختر لوط‌ از پدر خود حامله‌ شدند» (پیدایش19: 36) «و آن‌ بزرگ‌، پسری‌ زاییده‌، او را موآب‌ نام‌ نهاد، و او تا امروز پدر موآبیان‌ است» (پیدایش19: 37) «و کوچک‌ نیز پسری‌ بزاد، و او را بن‌عَمّی‌ نام‌ نهاد. وی‌ تا بحال‌ پدر بنی‌عمون‌ است» (پیدایش19: 38).

    اگر اینکه یعقوب با خدا گلاویز شده باشد مورد تایید اسلام نیست پس چرا از همین کلمه به عنوان اسم براى یعقوب در اسلام استفاده میشود؟ 
    دنیا مدتهاست که این مزخرفات رو کنار گذاشته و در حال پیشرفته اونوقت ایرانیهای تهی مغز در مورد چندتا کتاب بی سرو ته که پر از تناقض و داستانهای بچه گانه هست  و توسط چند تا چوپان گفته شده تو سر و کله هم میزنن
  • حسین تدبیری
  • وای بر تو پرویز ،مرگ برای تو بهتر از ادامه این زندگی که داری
  • مش قلام عباس
  • یه مش اسکول

    توجه........توجه...... فقط یک.چیز می گم حتی اگر یعقوب با فرشته هم کشتی گرفته یعنی بینشون اختلاف بوده که درگیر شدن !!!!)یعنی از یک خدا تبعیت نمی کردن!!!!در حالی که در دین اسلام فرشتگان و پیامبران همه در مسیر پرستش خداوند در کنار هم و متحدا و هیچ اختلافی با هم ندارن!!!فرض کنید چقدر مسخره هست دنیایی که اینها ساختن که بین فرشتگان و پیامبران اختلاف هست و خدا هم ولشون کرده که با کشتی مشکلشون رو حل کنند!!!!!

    پناه ببرید به خدا

    سلام بر حضرت موسی که از بندگان  و پیامبران مخلص خدا بود

    با سلام ملت مسلمان ایران بروید وتورات وانجیل وزبور وصحف ابراهیم را بخوانید تا بعد قران را بخوانید یقین بدانید خداوند انی نیست که اخوندهای بیسواد وحوزهای تمام خرافات برایمان حرفهای دروغین میزنند نه نه خدا ان است ونه دین اسلام ایناست نخیر خداوند خالقی هست نه این خدا که مجتهدین بیدین وبیسوادان دنیا طلب وشهوترانهای اخوند شیعی میگویند خیر اینها نیست نه خداوند کوره ادم سوزی داره نه زنهای زیبا برایمان فلان کار را میکند بحمد خدا بعداز امدن خمینی وتاسیس بدترین وکافرترین وبیخداترین وکفر امیزترین خدا ودین دروغین را برما اشکار کردند اگر عقل ودرک وشعور دارید از ادم کشیهای حکومت کافران ایران خوب نتیجه بگیرید اگر نفهمیدید بمیرید وبمیرید وسلام

  • Mohammad saeid Sheykhi
  • مزسی از تحقیق خوبتون .

    بعضی از کلمات با اشتباه تایپی نوشته شده .مثل عساو برادر یعقوب درستش عیسو است .

    یعقوب هم در فریب حمور پدر شکیم که به دخترش تجاوز کرده بود نقشی نداشت کار پسرانش بود .در پیدایش ۳۴ میتونید بخونید . 

    در مورد کشتی با خدا و یا فرشته میتونید نامه پولس به کولیسیان رو در کتاب مقدس بخوانید .

    عیسی صورت خدای نادیدنی است . کولیسیان ۱ : ۱۵ 

    براتون طلب برکت و شادی میکنم امید وارم با کمک یهوه خدا به درک حقیقت و آرامی برسید .

  • زینب علی پوریان
  • خندم میگیره از بعضی کامنتا طرف هیچ تخصصی نداره در باره متون مقدس نظر میده وای خدا چه دوره ای شده همه خودشون را متخصص معناشناسی میدونند ادم اینو میبینه خسته میشه از اینکه چهار ده سال درس خونده حالا طرف ی لیسانس نهایتا داره رشته عمران عمران خخخ درباره علوم انسانی نظر میده 

     

    بابا ول کنید این حرفارو کشتی چیه اصلا مگه شما ابعاد خدا رو میدونید که میگید مثلا کشتی گفته این چرندیات چبه بابا این مسیحیا و یهودیا فک میکنن خدا یه ادم خوب و با قدرته مث حضرت مسیح همین باعث شرکشون شده که هی چرت میگن

    اون اقا ک هی داره فحش میده و میگه .... نخور قطعا شیعه نیست و هدفش تخریب شیعه هست

    اگر هم هست ازون تقلبیهاش هست

    بسمه الله الرحمن رحیم

    با سلام

    پاسخ به شبهه های مطرح شده :

    ابتدا متن شبهه ها :

    اسرائیل یعنی کسی ک با خدا کشتی گرفت و پیروز شد! این مطلب در تورات اومده اما برای ما مسلمون ها یه خرده درکش سخته چون ما خدا رو بردیم اون بالا بالاها!!!  اما اگه بری قران بخونی می بینی این مطلب درسته! ولی ما ایرانی ها فقط بلدیم قران رو عربی بخونیم چون اینجوری توی مغزمون کردند!
    سوره ص ایه 45 بخون اونوقت می بینی خدا با یعقوب کشتی گرفته یا نه!!!!

     تورارت اولین کتاب اسمانی می باشد و وظیفه ی کتاب های اسمانی بعدی اینه که مطالب اونو تایید کنند همان طور ک خود قران چندین بار می گه کتب اسمانی قبلی رو تصدیق می کنم پس وقتی می گه به یعقوب دست های نیرومند (ایه ص 45) دادم یعنی داره اون مطلب تورات تصدیق میکنه! شما اولین برید تورات بخونید بعدش بیاد قران بخونید و می بینید که تموم داستان های تورات عینا در قران کپی شده البته بعضی از داستان ها رو هم با اندکی تغییر در قران می توان دید

    اولا اینکه وقتی میگید تورات تحریف شده ، این حرف مسلموناست . و اگه حرف غربیها رو بخواید مدنظر قرار بدید( غربی هایی که میگن تورات تحریف شده) اونوقت باید حرف همونهایی رو که میگن محمد اصلا پیامبر نبوده رو هم در نظر بگیرید. این اول

    دوم اینکه قرآن مملو از تناقضات هست که خیلی داستانش طولانی و زیاده و حالا که شما به تورات ایراد منطقی میگیرید، لطفا در مورد اسلام هم ایراد منطقی بگیرید نه اینکه چون فلان امام گفته و یا تو قرآن اومده پس درسته چون همین حرف رو یهودیها هم میگن.

    سوما و مهمتر : شما میگید تورات تحریف شده و بقیه تورات رو نوشتن نه موسی ، قبول ! ولی سوال : قرآن رو کی نوشت؟؟؟؟ قرآن زمان عثمان نوشته شده نه زمان محمد. چیزی حدود 20 سال بعد از فوت محمد! الان نیاین بگین که قرآن رو علی تایید کرده خواهشا! چون متقابلا یهودیا هم میتونن بگن تورات رو یوسف هم تایید کرده

    در ضمن شمای که میگی تورات تحریف شده چون برای خدا جسم و جان و صور انسانی قایل شده ، نظرت رو جلب می کنم به سایت آیت الله مکارم شیرازی و بحار الانوار :"

    در توحیدصدوق از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که از حضرتش پرسیدند: «اَلْغَشْیَهُ الَّتى کَانَ تُصِیبُ رَسُولَ اللهِ(صلى اللهعلیه وآله) اِذَا نَزَلَ عَلَیْهِ الْوَحْىُ؟ قَالَ ذَلِکَ اِذَا لَمْ یَکُنْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللهِ اَحَدٌ، ذَاکَ اِذَا تَجَلَّى اللهُ لَهُ»؛ (آن حالت مدهوش شدن که به پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) به هنگام وحى دست مى داد چه بود؟ فرمود: "این در هنگامى بود که در میان او و خداوند هیچ کس واسطه نبود و خداوند مستقیماً بر او تجلّى مى کرد"). 

    سایت مکارم شیرازی به آدرس : https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=25&lid=0&catid=22859&mid=246135

    مگه اینجا خدا مستقیم با محمد حرف نزده ؟؟؟ و مستقیم تجلی نکرده ؟؟؟ پس چرا به تورات گیر میدید ؟؟

     

    پاسخ به شبهه ها :

     

    با توجه به نوع ادبیات، و همچنین سطحی بودن استدلال های این شبهه به نظر می رسد طراح آن سن و سال چندانی نداشته باشد، اما به هر حال برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:

     

    نکته اول:

     

    در خصوص معنای واژه «اسرائیل» در میان منابع و صاحب نظران در این حوزه اختلاف نظرهای جدی وجود داشته، و معانی متعددی ذکر شده است، از جمله «پشتکار و پافشاری»، «مورد اعتماد و موفق»، «کسی که همراه خدا می‌جنگد»، «برگزیده خدا» و مانند آن(1). بنابراین اینکه واژه اسرائیل به معنای «کسی که با خدا گلاویز می شود» باشد خودش یک ادعایی است که قابل اثبات نیست.

     

     

    نکته دوم:

     

    طراح این شبهه در نهایت ناباوری بر کُشتی گرفتن خدا با یعقوب اصرار می ورزد و علت انکار آن را این میداند که به تعبیر او ما خدا را برده ایم آن بالا بالاها!!! چه تعبیر عوامانه ای! انگار نه انگار که ما داریم در مورد خالق تمام هستی صحبت می کنیم که اگر ذره ای محدودیت و نقص در او باشد لایق خالقیت هستی نیست و خودش محتاج به خدایی دیگر خواهد بود!

     

    براستی چطور ممکن است یک خالق از مخلوقش شکست بخورد!! اینان چرا عقل را در فهم مسائل تعطیل کرده اند!! چنان با قاطعیت در این مسئله به آیه 45 سوره «ص» استناد می کنند که گویی قرآن هم نعوذبالله به این مطالب سخیف اشاره کرده است در حالی که آنچه که در این آیه می بینیم این است که ابراهیم  واسحاق ویعقوب دست هایی توانا و چشم هایی بینا داشته اند.

     

    آیا آن کسی که این دست های نیرومند را به ایشان داده چه کسی بوده است؟ آیا خالق این دست ها مقهور و مغلوب آنها میشود؟ خدایی که همیشه باقیست اما آ دست ها کجایند؟

     

     

     

    نکته سوم:

     

    در رابطه با تحریف تورات اصلا بحث حرف این و آن نیست! کسی به حرف استدلال نمی کند که بگوییم اگر تحریف تورات را به خاطر حرف غربی ها بپذیریم نبوت پیامبر اسلام را هم به خاطر حرف آنها نباید بپذیریم!! بحث بر سر این است که هیچ سند تاریخی برای تورات ثابت نیست. مثلا اینکه یک قرن پیش از میلاد مسیح این تورات را چه کسی روایت کرده معلوم نیست. در حالی که تک تک آیات قرآن در هر قرنی تا زمان پیامبر(ص) به صورت متواتر نقل شده است.

     

    علاوه بر اینکه ماجرای کفن و دفن موسی در تورات آمده است و این نشان میدهد که حداقل بخش هایی از این کتاب بعد از موسی(ع) نوشته شده است.

     

     

     

    نکته چهارم:

     

    در مورد نقش عثمان در جمع آوری قرآن، اولا طبق قرائن متعدد قول صحیح تر این است که قرآن در همان زمان پیامبر(ص) به صورت کتاب درآمده، نه در زمان عثمان. از جمله این قرائن این است که پیامبر(ص) در آخرین جملاتشان یعنی حدیث ثقلین فرمودند من کتاب آسمانی و اهل بیتم را در میان شما به جای می گذارم تا گمراه نشوید. نفرمود آیات خداوند، بلکه فمود کتاب خداوند؛ و تعبیر کتاب نشان میدهد که این قرآن در زمان پیامبر(ص) هم به صورت همین کتاب بوده است.

     

    علاوه بر اینکه کسانی هم که معتقد به نقش عثمان هستند معتقدند که عثمان آیات قرآن را که به صورت پراکنده بود به صورت کتاب جمع آوری کرد نه اینکه آن را نوشت! و جزئیات آن هم آمده که هیچ تحریفی در آن اتفاق نیفتاده چرا که هر آیه را هزاران نفر حفظ بودند و ده ها هزار نفر هم به صورت مکتوب آن داشتند و به همین خاطر بعد از جمع آیات هیچ اختلافی در این خصوص پیش نیامد. اما در خصوص انجیل می بینید که اختلاف مسیحیت به بالای 100 انجیل کشیده شد که شورای کلیسا 4 انجیل را به رسمیت شناخته و بقیه را فاقد اعتبار اعلام کرد.

     

     

     

    نکته پنجم:

     

    در مورد روایتی هم که به آن اشاره شده است نشان میدهد که اطلاعات طراح این شبهه در خصوص ادبیات عرب بسیار اندک است، چرا که تفاوت معنای «تجلی» و «رویت» را درک نکرده است. نزدیکی پیامبر(ص) به خدا در این روایت هرگز نزدیکی مکانی نیست، چون اصلا معنا ندارد که به خدایی که مکان ندارد بتوان از نظر مکانی نزدیک شد. این نزدیک شدن، نزدیک شدن باطنی و ملکوتی است، و تجلی هم یعنی جلوه گری، نه مشاهده با چشم سر. وگرنه قرآن تصریح می فرماید که هیچ چشمی نمی تواند خداوند را ببیند: «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصار؛ چشمها او را نمى‏ بینند ولى او همه چشمها را مى ‏بیند» (2)

     

    پی نوشت ها:

    1. ر.ک: دانشنامه جهان اسلام، مدخل «بنی اسرائیل».
    2. انعام:103.

     

    تکمیلی :

    سخن گفتن خدا با انبیاء که  مورد قبول همه ادیان آسمانی است، اختلاف در این است که این سخن گفتن به چه صورت است. آیا منظور این است که خدا لب و دهان و زبان دارد و از این طریق با ایشان حرف می زند؟ یا امواج صوتی را بدون این ابزار خلق می کند؟

     

    هرگز منظور قرآن از آیاتی چون 144 اعراف این نحوه سخن گفتن جسمانی نیست، بلکه سخن گفتن از طرق غیر مادی است. همانطور که «ید الله» در قرآن به معنای دست خدا نیست، بلکه به معنای قدرت خداست، حرف زدن خداوند هم به همان معنایی که ما از حرف زدن انسان درک می کنیم نیست.

     

    نه اینکه چون ما اعتقاد نداریم، بلکه اساسا نشدنی است. خدایی که برای سخن گفتن نیازمند ابزار باشد اصلا خدا نیست! بلکه مخلوق است

     

    کلام یعنی رساندن پیام به مخاطب، بنابراین زبان و دهان اصلا موضوعیتی ندارد. شما اگر پیامک هم به دوستتان بفرستید بعد می توانید به او بگویید من بهت فلان مطلب را گفتم. بنابراین کلام و سخن گفتن معنای عامی را دارد و حتی در نگاه دقیق شامل افعال هم میشود، چون هر فعلی که از کسی صادر می شود دلالت بر فاعل آن دارد. به همین خاطر خود حضرت «مسیح» در قرآن کلمه خدا دانسته شده است.

     

    این معانی را نباید محدود به آن معانی مادی که ما می فهمیم کرد. کسی که از دیدنی ها و شنیدنی ها آگاه است سمیع و بصیر یا شنوا و بیناست، حتما لازم نیست که با چشم و گوش باشد! حرف زدن هم به معنای ارتباط و القای معانی است، فرقی نمی کند از طریق لب و دهان و زبان باشد، یا از طریق خلق صوت، یعنی ایجاد یک صدا، و یا از طریق القای معانی به قلب مخاطب. در تمامی اینها سخن گفتن صدق می کند.

     

     آخه برای چی؟ این زور آزمایی و کشتی گرفتن ها سر چی بوده ؟ میخواستند برند مرحله بعدی؟ یعنی مرحله ی بعدی قهرمانی بوده؟ فرشته کشتی گیر، فرشته خوبی بوده یا بد بوده؟ فرشته ماموریت داشته که با یعقوب کشتی بگیره یا سرخود بنا به کشتی گرفتن کرده؟ چرا وقتی به ران یعقوب آسیب زد بعدش عذرخواهی نکرد؟ یا اینکه به یعقوب گفت: تقصیر خودت بود!!!؟ کدوم یکی اول شروع کرد، یعقوب یا فرشته؟ چرا فرشته مثل فرشته ای که به بلعم باعورا ظاهر شد با شمشیر نیومد سراغ یعقوب، چرا دست خالی اومد؟ فرشته راه یعقوب رو سد کرده بود یا یعقوب خودش پیله کرده بود؟  یعقوب خیلی قلدر بود یا اینکه یه کشتی دوستانه و تشریفاتی با هم گرفتند؟ فرشته ها هم  جسم دارند که کشتی بگیرند؟ سابقه هم داشته که کسی تا حالا دست به فرشته گرفته و لمسش کرده باشه؟ شاید کشتی ذهنی گرفته؟ پس چرا ران یعقوب آسیب دید؟ چرا نگفتند پس ذهنی بوده؟ داور کی بود؟ خدا بود؟ اگه خدا بود پس چرا حکمی در این مورد صادر نکرد؟ خدا منفعل بود و تماشا می کرد؟ هااا فهمیدم داور خودِ فرشته بود.... چون به یعقوب لقب قهرمانی " اسرائیل" رو داد.ولی اگه فرشته از یه طرف داور بوده و از یه طرف هم خودش هم مسابقه میداده، این که بر خلاف قوانین هست که!!؟

    یعقوب حتما سابقه کشتی گرفتن داشته که پیروز میدان شده؟ یا نه، فرشته چندان کار آزموده نبوده که شکست خورده؟ اصلا چرا کشتی گرفتن آخه؟ هدف شون چی بوده؟

     

    با سلام به همگی.اول از همه یه ایراد به خودمون مسلمونا بگیرم در قرآن امده به معبودات کفار دشنام ندهید که خدای ناکرده به خداوند متعال دشنام دهند  حال که طرف حساب ما اهل کتاب اند که برای ما محترم اند پس حق توهین نداریم اسلام اخرین دین الهی است پس به طبع باید کاملترین ادیان باشد شما مثلا شرکت اپل را در نظر بگیرید صد درصد مدل های گوشی جدیدش مثل ایفون ایکس از مدل های قبلی کامل ترند    من میگم باشد شما توزات یا انجیل را قبول دارید بروید از متن انها درباره ی پیامبر اکرم ما بخوانید یا درباره ی حقانیت تشیع یا ظهور منجی بشر در انجیل امده پسر ادم در اخرالزمان در میان قومی که سینه میزنند و نوحه می خوانند ظهور میکند در تورات نام   نام پیامبر اسلام و هر دوازده امام امده این است نشانه های روشن چرا اندیشه نمی کنید به خدا این شمایید که دارید با تعصب کورکورانه برخورد میکنید نه

    باید ریدبه خدایی که کشتی میگیره شیطان رو میافرینه بعد میرینه بایدرید به خدای احمق همه مسلمونها مسیحیا یهودیها ودینهای کسمغز دیگه

     

    بعضی از کابران پرسیده بودند که اگر یعقوب با خدا کشتی گرفت و به این خاطر اسراییل لقب گرفت، چرا این لقب در قرآن آمده است. پاسخ این است که هر چند کلمه اسراییل در قرآن آمده ولی آن معنایی که یهودیان معتقدند را ندارد. «اسرا» به معنای عبد و «ایل» به معنای خداست.

    اسرائیل = بنده خدا

  • ابوالفضل حاجی رضایی
  • آقای مسعود اولا چیزی که اطلاع ندارید اظهار نظر نکنید،،، بیشتر انبیاء قبل حضرت موسی علیه السلام کتاب داشتند و دارای صحیفه بودند.... 

    به اندیشه 

     

    آقای اندیشه اولا اصلا این اسم مستعار به شما نمی خوره!!!😬دوما شما در حد و اندازه ای نیستی درمورد خداوند که خالق مخلوقاته و این جهان را با نظم مشخصی آفریده توهین کنی،، اون انگشتایی که تایپ کردی و به خدا توهین کردی،،، خدا برات قرار داده پس سخن نگویید 🤐تازه با احترام 🙏شما خیلی انسان گوهی هستی💩💩💩💩

    جالبه مثکه شمشیر از رو بستین که باهم فقط جدل کنید.

    اگه درست بخونید میگه خود یهودى ها هم میگن خدا جسم نداره  

    اونوقت شماها چی میگید ؟ بخونید نوشته مسلمونا میخوان  بزور بهشون ثابت کنن شما میگید خدا کشتى گرفته :)) بیچاره ها خودشون میگن نه نگرفته منظور از کشتى  ، کشتى با فرشته بوده 

     

    اصلا مثکه نمیخونید گوش نمیدید فقط دهن بازه و تند تند تایپ میکنید؟؟؟

    هیچ وقت یک مسلمان نمیتونه با یه یهود برادر باشه اونها همچون قوم لوط نفرین شده خداوند هستند به خاطر اینکه در تورات ویژگی های پیام آخر زمان (حضرت محمد) آمده بود ولی چون از دین و نژاد یهود نبود یهودی ها اون رو رد کردن .

    تفسیر تورات نادرسته چون کلمات بد تفسیر شدن مثلا یه جا درباره امام حسین و مقام ایشون اومده ولی در تورات معنی کلمه حسین رو جایگزین کردن و مفهوم تغییر کرده .

    ماجرای دیوار سازی در اسرائیل به این دلیل است که روزی ایرانی ها (عیلام :ایران)اونها رو محاصره میکنند  و به خاطر خشم خدا برعلیه اونها به بدبختی دچار میشن این رو خود استاد رائفی پور گفتن ولی متاسفانه یهودی ها و خاخام ها تفسیر ها و تحریف هایی چرند داشتند و ربا رو در زمانی رواج دادند .

     

    توی کدوم کتاب آسمانی نوشته///// لاریب فیه \\\\\

  • فقط حیدر امیرالمومنین است
  • توی قرآن اومده یهودی ها بیشتر از همه به دنبال مال و ثروت بوده اند و حتی اگر لازم بود دست به هر کاری میزدند خداوند این افراد را همانند چارپایان میداند که عقل هایی دارند که با آنها اندیشه نمیکنند ،چشم هایی که با آنها نمیبینند و گوش هایی که با آنها نمیشنوند . 

    یهودیان از اولین روزهای تشکیل قومی خود با هر پیامبری که بر آنها می آمد بد رفتاری میکردند و از در مخالفت و ناسازگاری با آنها بر میخواستند . 

    برای یقین آوردن به بدعهدی یهودیان همین بس که در برار پیمان صلحی که با مسلمین در مدینه بستند پایبند نبوده و عهد شکنی کردند . این قوم در طول تاریخ فقط خود را انسان میدانند و باقی انسانها را برابر و هم ردیف حیوانات میشمرند . مراقب باشید که دچار  نژاد پرستی نشوید زیرا همین قوم به خاطر اینکه حضرت محمد از نژاد آنها نبود به مخالفت علیه اسلام و پیامبر مسلمین برخاستند . 

    کتابهای الهی مانند مقالاتی از یک نویسنده هستند هرچه به سمت آخرین مقاله میرویم مقالات کاملتر و بهتر میشوند نمیدونم حکمتش چیه ولی کتابهای الهی هم همینجورین که آخرینشون قرآنه و کاملترین این کتابهاست 

    سلام عزیزان در دنیای کنونی ما که هماوردی با خداوندمتعال اظهر من الشمس است.

    مگر شما گرامیان ادعای بشر کنونی را نمی شنوید که نه تنها نمیگه که خدارا شکست داده که ادعا می کند،خدارا میرانده است.

    پس نویسنده تورات هم بازیان بی زبانی اشاره به همین مسئله دارد که چنان صاحب قدرت است که از پس خداوند هم بر می آید.

  • بنده خدا (ه.موحدی)
  • دوستان عزیز مسلمان و یهودی و مسیحی و به هر دین و دیدگاهی، سلام عزیزانم... خداوند به ما عقل داده تا درست از نادرست تشخیص دهیم. در همه ادیان تحریف هست شناخت این تحریفات اول بواسطه خودمان هست. عزیزان هموطنم هر حکمی هر فتوایی هر آیاتی هر حدیثی هر کتبی برای هر دینی که خواندید اگر خارج از عقل و منطق و علم باشه و داخلش ظلم و توهین به کسی به موجودی به خودمان باشه مطمئن باشید تحریف و دروغ هست و القائات شیاطین نه خداوند بلندمرتبه که خالق مرد و زن است خالق جسم و روح و خالق مکان و زمان و از هر اوصافی و تمثیلی منزه است و در ظرف ادراک و دید بشر نگنجد. پس ما بعنوان انسانهای متمدن و تحصیلکرده نباید فقط پیرو علمای دین خودمان باشیم خودمان اشرف مخلوقاتیم قدرت تفکر داریم مثل حیوانات نیستیم که نیازمند چوپان باشیم! چون بشر به کمال عقلی لازم رسیده و درست و نادرستهای سرشتی و ذاتی و علوم برایش مطرح شده پس دیگر بعد محمد نبی نیازی به نزول پیامبری نبود. تمام ادیان دستورات سرشتی یکسان دارند همان حق ناس (رعایت حقوق و حرمت دیگران و طبیعت و حیوانات و عدم آزار کسی و موجودی و رعایت امانتداری همسران به یکدیگر و امانتداری در اموال و امانتداری در حقوق فرزندان و همسر و غیره) حق الله (عبادت خالصانه خدا نه از ریا و نفاق) حق نفس(آنچه سبب بیماری و آسیب بدنمان و تاثیر منفی در نسلمان میشود انجام ندهیم مثل آشامیدنی و خوراک آلوده یا مواد مخدر یا ازدواجهای فامیلی و غیره) که حق ناس والاتر از حق الله و حق نفس هست چرا که امام حسین در شب قبل کربلا به یارانش گفت هرکس حق ناس دارد برود اگر شهید شود نمیتوانم شفاعتش را کنم چون حق ناس از شهید میگیرند اما خدای مهربان از حق الله و حق نفس بر حسب شرایط فرد میگذرد. دقیقا این سه رکن اصل دین و اصل اسلام هست مصداق زرتشت هست گفتار نیک پندار نیک و کردار نیک، و مصداق دستورات سرشتی در بقیه ادیان یکتاپرستی یهودیت و مسیحیت و غیره یا حتی بودا! اما هر آنچه شنیدیم و خواندیم که خلاف این موارد بود خلاف علم و منطق خلاف انسانیت خلاف عقل بود تحریف هست نباید غیرتی بشویم که چون دینم هست باید قبول کنم پس باهم دعوا نکنیم در کتب همه پیروان ادیان حتی اسلام تحریف هست به دقت بنگری و تفکر کنی عیوبی پیدا میشه که خارج منطق و عقل و علم هست و ظلمی در آن یافت میشه در واقع منجیان حق بهمراه صالحین و 124 هزار پیامبر در زمان ظهور که وعده همه ادیان هست رجعت میکنند و دقیقا همین قوانین انسانیت و سرشتی که همه قلبی به هر دینی آن را قبول دارند دوباره بیان میکنند چون کمرنگ شده پس هر آنچه غیر این احکام سرشتی انسانیت باشه و تضاد در علم و عقل و منطق و انسانیت باشه مطمئن باشید تحریفه و در زمان ظهور خط بطلان زده میشه بطوریکه همه پیروان ادیان حتی اسلام فکر میکنند دین جدید آمده! پس سعی نکنیم دیدگاهمان به خورد دیگران بدهیم هرکس باید خودش راهش پیدا کند بشر اینقدر تحصیلکرده شده که نیاز به مفسر و عالم دینی ندارد اگر خوب در مسائل بیاندیشد و به قلب و عقلش رجوع کند از نظر علم ببیند راه درست پیدا میکند و همیشه آنچه که برای خود میپسندد برای دیگران بپسندد و آنچه که نپسندد برای دیگران نپسندد و اگر همیشه خودش جای دیگران قرار دهد خیلی از گناهان و ظلمها کم میشه و جهان در یک آرامش خوب میرود. پس دعوا نکنیم همه پیروان ادیان یگانه پرستی محترم هستند حتی کافری که حق ناس به گردن ندارد هم محترم هست وگرنه خدا همه ما را مثل اقوام عاد و ثمود نیست و نابود میکرد پس حتما هنوز امیدی در نسل بشر وجود دارد. شاید نسلی عاقل و با ذهن نورانی قرار است متولد شود یا نوری در ذهنها ایجاد شود. الله علم

  • بنده خدا (ه.موحدی)
  • خطاب به کامنت گذار بنام زندانی: سلام همبندی عزیز(^_^)... گلم از کلام شما احساس کردم اشاره به تناسخ کردی! عزیزم برخی افراد از هر دینی بیشتر بودیسم یا حتی مسلمین بدون اینکه تفکر ریز داشته باشند به تناسخ معتقد هستند! اما بیا دقیق ببینیم تا به ردش برسیم: اولین انسانها آدم و حوا بودند که خداوند بسیار زیبا خلقشون کرده بود که به خودش تبریک میگه ماشاء الله و تبارک الله احسن خالقین که شیطان به زیبایی و علم آدم حسادت کرد و بهانه کرد من از آتشم و آن از خاک چون وقتی دید جانشین خدا مطرح شد و کلید علوم بهش داده شد خیلی شاکی شد چون چند هزار سال عبادت میکنه اما مقام جانشینی نمیگیره (ملائکه شیطون در جنگ با نسناسها به اسارت بردن که توبه میکنه). که انسان بعد خلقت اجنه هست و اجنه بعد خلقت نسناسها بودند (اسکلتهای مشابه میمون ماقبل تاریخ که داروین فکر کرده متعلق به انسانه!). حالا چرا تناسخ امری غیر ممکن هست؟ چون جمعیت زمین رو به افزایش هست اگر به ازای هر مرگ یک تولد رخ میداد پس این ارواح اضافه از کجا اومدن؟ یا آدم و حوا بعد مرگشان تازه باید صاحب فرزند میشدند مثل ققنوس! یا اگر بگوییم ارواح حیوانات وارد کالبد انسانها و ارواح انسانها وارد کالبد حیوانات بشه باید جمعیت انسانها و حیوانها بطور نسبی یک مقدار ثابت باقی میماند! اصلا تناسخ عقلانی نیست زاده فکر شیطانه که تحریف کرده عالم ذر را!!!!! چون همه ذریه حضرت آدم در زمان خلقت او در عالم ذر خلق شدند و آزمایشات بر آنها انجام شد که مکان و زمان تولد و نوع دین فرد در تولدش تعیین شد.... و شکل و نژاد دنیوی هم بر حسب خلق انسان مختار صورت گرفت چون نوع تغذیه و نوع آب و هوا و پاکی خاک و اب و هوا و شرایط اقلیمی در طی هزاران سال در تغییرات چهره و ژنتیک موثر هست (تحقیقات دانشمندان میگوید) وگرنه همه ذریه آدم خوشگل آفریده شدند و از یک والد هستیم که خداوند فرموده نوع دین و جنسیت و شکل و نژاد مهم نیست مهم تقواست تا فرد مقرب شود یعنی کسی حقی به گردنش نباشه که حق ناس بالاترست که عمل خیر در ساختن چهره زیبا اخروی موثر است وگرنه با گناه چهره روح منفور خواهیم داشت و خداوند بعلت صفت مهربانی که داره هر کمی و کسری که فرد در زندگی دنیویش داره از زیبایی گرفته تا اموال و اولاد و خوشی و سلامتی و غیره که همه اینها مقصر انسان یا اطرافیانش و حاکمین یا والدینش هستند که نقصان و معایب و کمی همه جوره ایجاد کردند (زیبایی و سلامتی و اموال و آرامش) خداوند بعنوان علو درجه روح فرد قرار میده مثلا یک آفریقایی کریه اما مومن درجه زیبایی چهره‌ روحش از یک زیباروی اروپایی مومن که برابر ثواب هستند کمی بیشتر خواهد شد و مرتبه بهشت آن افزونتر چون از نعمت زیبایی دنیوی بی بهره بود و این مثال شامل بقیه موارد هم میشه بطوریکه در آخرت همه آرزو میکنند کاش هیچ نعمت دنیوی نداشتند تا بهترینها نصیبشان شود (کاملا عقلانی و برابری با صفات عدل و مهربانی خدا داره). اما در مورد پیامبران که همه انها عزیز هستند و یک شیعه واقعی ارادت قلبی به همه اولیا و پیامبران دارد و خواستار این هم هست که تو رو خدا توهینی و اهانتی و صفت ناروایی نزنیم. مثل زنا حضرت لوط با دخترش (تجاوز دختر به پدر! که پدر هم نفهمد و مست باشد!) یا مثل توهین ولد زنا بودن حضرت سلیمان یا زنامحصنه کار بودن حضرت داوود یا ازدواج حضرت محمد با دختران بچه!!! یا فساد اخلاقی حضرت موسی! و غیره، تو را به خدا عادل باشیم به این بزرگان اهانت مکنیم عقلانی نیست الگوهای ادیان گناهکار و فاسد باشند یک معلم (خدا) از کلاس درس از شاگردان زرنگ (پیامبر) برای تعلیم شاگردان ضعیف و متوسط (مردم) انتخاب میکند نه از تنبل کلاس! همه ذریه پاک که برای پیامبری در عالم ذر انتخاب شدند بی نقص بودند از گناهان کبیره. که کاملا این سخنم عقلانی هست. دلم برای همه پیامبران ادیان میسوزد خیلی مظلوم هستند پشت سرشون فقط صفحه گذاشته شد! هیچ پیامبری خطا نکرد فقط حضرت یونس بود آنهم خطا نکرد کمی بی صبر بود از اینکه خواستار عذاب الهی بر قومش شد و رفت وقتی برگشت دید قوم از ترس عذاب ایمان آورده ناراحت شد چرا عذاب نشدند رفت به دریا که قرعه افتاد برای دفع طوفان به دریا پرتش کنند که خدا با یک نهنگ نجاتش داد نهنگ ان را بلعید و انهم در شکم ماهی توبه کرد که زود خشمگین شده و ذکر دفع مصیب یونیسه میخونه و ماهی بعد طوفان میبرش به ساحل و خدا کدو از زمین برایش میرویاند که رفع ضعف او شود. (کدو ضد انگل و باکتری معده و روده هم هست چون در شکم نهنگ بوده باید این گیاه میخورده چون داخل شکم نهنگ انواع باکتریها هستند). پس لطفا روح پیامبران مظلوم اینقدر با بستن صفات گناهکار و فاسد بودن آنها نرنجانیم.  به خدا حق ناسه توهین و اهانت مخصوصا برای پیامبران.

  • بنده خدا (ه.موحدی)
  • خطاب به همه هم کیشان شیعه خودم که کلامشان همراه با توهین و تحقیر کردن دیگران هست: آیا شما دوستان، قولنامه و کلید بهشت را از خدا دریافت کرده‌اید؟! که اینطور گستاخانه به توهین نسبت به اقلیتهای ایران میپردازید؟! آیا ائمه و محمد نبی به خانه شما آمدند و وعده بهشتی بودن شما را اعلام کردند که احساس برتری میکنید؟! اشتباه همه ما شیعیان و همه پیروان سایر ادیان این هست که خودمان را در راس بهشت میدانیم و بقیه را جهنمی! و علمای دینی همه ادیان و شیعیان خودشان را کلیدداران بهشت میدانند! که با کمال وقاحت به شایعه پراکنی و ایجاد دشمنی و دادن فتواهای ناحق و ناروا و غیر انسانی و غیر خدایی و تحریف میپردازند! و باعث تحریف همه کتب و تحریف سخن بزرگان همه ادیان شدند. در همه کتب ادیان حتی مسلمین حتی شیعیان تحریف هست خدا عقل داده تا درست از نادرست تفکیک کنیم حضرت علی و محمد نبی فرمودند تفکر از عبادت 70 ساله برتر هست پس لطفا مغزهایمان را اکبند نکنیم و زمام افسار خودمان را به عالمان دینی خود ندهیم و حس برتری و غرورمان را کنار بگذاریم. درستش این هست سخنان عالمان دینی بشنویم اگر خلاف عقل و منطق و علم باشه و خلاف ادب و انسانیت باشه و داخلش توهین و ظلم به کسی یا موجودی یا خودمان باشه نپذیریم. همه ادیان یکی هستند با دستورات سرشتی یکسان برای همه اقوام از زمان خلقت آدم ، پیامبران ارسال شدند برای داشتن زندگی بهتر بشر برای یادگیری علوم و یادگیری آداب معاشرت و ادب و انسانیت که کارشان با کشته شدنشان و شکنجه کردنشان ناتمام ماند وگرنه همه 27 حرف علم کائنات فاش میکردند. در قرآن هم آمده بسیاری از نام پیامبران را تو نمیشناسی. 124 هزار پیامبر برای همه ملتها ارسال شد که برخی کتاب دار و برخی دنباله رو کتب پیامبران قبل خود بودند زمانی در اروپا در قرون وسطی سوزاندن جادوگران رسم بود در حقیقت پیامبران که معجزه داشتند بنام جادوگر میسوزاندن و حتی بودا هم از پیامبران بوده اما دینش به بت پرستی تحریف شد. پس هیچ قومی نباید فکر کند خداوند فقط برای قومش پیامبر فرستاده و بقیه اقوام حیوان و بیصاحب بودند! عقلانی نیست چون صفت تبعیض قرار دادن برای خدا نباشد که این صفت شیطانی هست. کل دین یک سخن هست: یعنی رعایت حقوق (حق ناس حق نفس حق الله یا کردار نیک پندار نیک گفتار نیک) که حق ناس برتر از همه زیرا که از شهید هم میگیرند. برخی یهودیان متاسفانه برخی از آنها در یئاس فلسفی هزارن ساله قرار گرفتند و تبعید 40 ساله زمان حضرت موسی را لعن ابدی نسلشان میدانند و برخی دیگر از یهودیان که پیرو صهیونیست هستند خداشان را رها شده از دید خدا میدانند! و عاقبت به خیری خودشان را پیرو شیطان شدن و ظالم شدن میدانند! و برخی مسلمین هم متاسفانه یهودیان را ملعون میدانند! عزیزان همه دارند اشتباه میکنند! حضرت موسی به یهودیان گفت بروید با قوم متجاوز و کافر که به جان و ناموس شما تجاوز میکنند بجنگید اما نافرمانی کردند گفتند تو برو با خدات بجنگ! پس سرزمین 40 سال برای همان یهودیان که نافرمانی کردند لعن شد تا به مرگ طبیعی همان والدها بمیرند و فرزندان باقی بمانند آنوقت میتوانستند برگردند اما شیطان با آموزه غلط در ذهن اولادها نگذاشت! اما یادمان نرود لعن و نفرین بر همه کسانی به هر دین و دیدگاهی تا ابد قرار میگیرد که حق ناس بر گردن داشته باشند مخصوصا قتل عمد و تجاوز انجام شود و توبه نکنند و بدنیال گرفتن حلالیت نباشند اگر کافری یا خداپرستی قتل و تجاوز نکرده باشد نباید با آن وارد جنگ شد اما اگر مرتکب قتل و تجاوز و نیت آن را داشته باشد باید با آن مقابله کرد پس دوبار برخی یهودیان اشتباه کردند که متاسفانه روسای قومشان بودند! یکبار با موسی هم پیمان نشدند و سر نزاع با پیامبرانشان داشتند و یکبار هم اکنون در قدس که نخواستند در کنار مسلمین و مسیحیان قدس زندگی آرام داشته باشند و یک ملت واحد شوند و قانون وضع کنند کسی حق اهانت بر دیگری ندارد الان یک جنگ بیهوده بین خداپرستان هست بخاطر تصورات شیطانی که هر دو گروه جنگ بخاطر عالمان دینی نااهل خود در ذهنها دارند! چون ساکنان قدس همگی خداپرست هستند نه کافر ظالم! پس نباید یهودیان قدس بعد جنگ جهانی وارد جنگ میشدند. هر چند زمان چرچیل اگر کسی آینده نگر بود یک ایالت اقیانوس دار آمریکا برای ساخت مجدد کشور مستقل اسرائیل بنا میکرد و در صنعت توریست کشورها و خرید زمین در همه نقاط زمین از جمله قدس برای ساخت ویلا و هتل سرمایه گذاری میکردند تا هم کسب ثروت برای یهودیان جهان بشه هم کسب آرامش و امنیت همه یهودیان جهان که در مواقع اضطراری حملات دیگران بتوانند مکان و سرمایه لازم گریز داشته باشند اینطوری کل مردم خاورمیانه دوست بودند تا دشمن! اما این آینده نگری ها نشد چون ابلیس یک چشمش سر قربانی اسماعیل نبی کور شد و کینه ابدی هر دو قوم بنی هاشم و بنی اسرائیل دارد (البته نژاد خالص این دو قوم دیگر وجود ندارد با همه اقوام ادغام شدند حتی بسیاری از مسلمین و مسیحیان و زرتشتیان حتی کافران اجدادی به این دو قوم بواسطه ازدواجها و تغییر آین میرسد و یهودیان مانند سیدهای شیعه خالص اسرائیل نیستند نژادشان یا پارسی ایرانی یا عربی یا اروپایی یا افریقایی که از شکل آنها قابل تشخیص هست پس لطفا احترام یهودیان ایران نگه دارید  که از جنس و ریشه و خوی ما شیعیان هستند پس احترامشان بر هر شیعه واجب هست. از صهیونیست بدگویی کنید که با فراماسونها باعث ایجاد ناامنی یهودیان اشکنازی شدند و کشتار 600 هزار یهودی اشکنازی برای جمع آوری یهودیان کشورها در قدس راه انداختند با گرفته شدن ثروت و امنیت و شغل آنها بیشتر یهودیان کشورها مجبور شدند)  شیطان تا کاملا نسل این دو قوم به هر دینی را نابودشان نکند و دنیا و آخرتشان را نگیرد آرام نمیگیرد بخاطر همین بیشترین انرژی صرف این دو قوم کرده هر دو قوم آواره شدند و همیشه معذب بودند و افکار برتری در ذهن برخی از آنها ایجاد کرد و بدترین راه حلها را به آنها معرفی کرد مگر بزرگان این دو قوم که فریب نخوردند اما همیشه مورد تعرض و ظلم انسانهای نااهل اقوام دیگر بواسطه شیاطین قرار گرفتند. پس هرکس نامه عمل خود را دارد که آیه قرآن هست پس مراقب باشیم بخاطر بیفکری در گناهان عالمان دینی و حاکمانمان شریک نشویم پس همه یهودیان مانند همه ما شیعیان و سایر ادیان ملعون نیستند هرکس ظالم باشد ملعون خواهد شد... و اما در مورد تبعید آدم و حوا بگم که بیشتر مردم اعتقاد دارند ما نسل آدم داریم بخاطر گناه پدرمان مجازات میشویم و رانده از بهشت شدیم! خیر عزیزان در درگاه خدا گناه والد بر فرزند و گناه فرزند بر والد نوشته نمیشود هرکس بگوید اشتباه کرده چون مطابقت با صفت عدل خدا ندارد و مطابقت با آیه قرآن که هرکس نامه عمل خود را در قیامت میبرد را ندارد. خدا از خلقتش کاملا آگاهه و از وسواس آن هم آگاه و میدانست چه موجودی خلق کرده ولی چون صفت اختیار به انس و جن داده که میتوانند رندومی و اختیاری عمل کنند دو بار مورد آزمون قرار داده اول بعد امتحانات در عالم ذر که دین و مکان و زمان تولد و خانواده و علو درجه روح و کرامت ذهن تعیین شدند برای بار دوم خدا مثل فرصتی که به آدم و حوا داد تا در زمین انسانیت و درستی در وجود خودشان زنده کنند و خوبی و انسانیت بیاموزند همین فرصت دوباره به ما ذریه آدم بعد آزمون عالم ذر عطا کرده تا در زمین مانند والد اولیه خودمان انسانیت و شرف و بزرگی و خوبی بیاموزیم و رفع معایب خودمان انجام دهیم تا لیاقت جانشینی داشته باشیم. اما خدا چرا خلق کرد؟ همه ادیان میگویند چون خالق هست و صفت خلق کردن از آن اوست پس پیوسته می‌آفریند. ان شاء الله این تعریف فقط همین باشه وگرنه بعد تفکر و تحقیق زیاد به بزرگترین غم عالم رسیدم و ذهنم 6 سال درگیر کرده! و کسی به این تفکر من در هیچ دینی نرسیده! صفت از خودگذشتکی و ایثار از آن خداست همه صفات نیک از خداست و مبادا خدا را به بدی یاد کنیم که کار شیطان هست. پس مبادا خدا جانشین تعیین کرده چون میخواهد بعد قیامت بعد تعیین خیر و شر و دادن زمان امور به اولیای خودش ما را ترک کند!؟ مبادا در برهه‌ای از قیامت که در صور دوبار دمیده میشه و همه مخلوقات حتی فرشتگان در قیامت میمیرند و دوباره همه زنده میشوند تحولی و اتفاقی برای ایزدمان رخ داده بشه!؟ خدا منبع انرژی همه موجودات هست اگر این منبع نباشد خلقتی و زندگی هم نخواهد بود (برخلاف فیلم ماتریکس که مخلوقات منبع انرژی معرفی کرد! مثل این هست بگوییم لامپ به ما برق میدهد نه ژنراتور برق!) مبادا خدا از بخشش زیادی که دارد یکه تنهای زیبای غریب میخواهد تمام انرژی و جاودانگی خودش را بین مخلوقاتش تقسیم کند و اینگونه جاودانگی را به آنها به نیکوکاران بدهد؟! مبادا به خودش صدمه بزند از روی ایثار زیاد تا همه نیکوکارانش در عاقبت در جاودانگی و خوشی و نعمت بمانند!؟ چون همیشه جانشین زمانی تعیین میشه که کسی بخواهد از سمت قدرتش دست بکشد یا برود!؟ ان شاالله این تفکر من فقط افسردگی حاد باشه وگرنه در کائناتی که خالقم (به هر ساختاری میخواهد باشد) بخواهد برود ارزش بودن در آن نمیبینم غم بزرگی در کائنات در خلقت حس میکنم به قول خدا در قرآن فرموده شما بندگان آنطور که شایسته من است من را نشناختید که عاشق مخلوقاتم هستم زیرا حقیقت همه ما انس و جن طلبکار شدیم و وصله‌های ناجور و صفات غیر عقلانی به خدایمان بستیم و اوصاف و تمثیل ناروا بستیم! در صورتیکه ما مخلوقات بدهکاریم هرچقدر نعمتان بیشتر بدهکارتریم. آنقدر خدا مهربان هست هر گونه کمی و کسری که بخاطر اعمال والدینمان و حاکمان و علمای دینمان بر ما رخ دهد مثل فقر و کسر ثروت و کمی خوشی و کاهش سلامتی و عدم آرامش و کاهش زیبایی را علو درجه روحمان قرار میدهد در آخرت حساب میکند. پس ما شیعیان و یهودیان و مسیحیان و زرتشتیان و کافران مبادا خودمان را رها شده در نظام خلقت بدانیم و فکر کنیم سهوا خلق شدیم! و خدا لعنمان کرده! که خلاف علم و منطق و صفات خداست. پیشنهاد میکنم کلیپ به نام (تامل علمی فیزیک و ریاضی بر وجودیت خدا، وجود پاسخ اعمال، یکسانی ادیان و اقوام) که در آپارات و تماشا و نماشا و غیره هست ببینید. بطور علمی و منطقی بیان شده ادیان و اقوام برابرند و هر عملی عکس عملی خواهد داشت و طبق علم عمل خیر و شر عاقبت به خودمان میرسد. حرف آخر هم کیشان شیعه ادب برای همه ادیان حتی کافران حفظ کنید.

    وی وای و وای. چقدر دارید کفر میگید .شما برای خ دا جسم قاعل شدید . شما در این مقاله گفتید خدا از افریده اش شکست خورده .منظورتون همینه اره؟ وقتی ما قران رو داریم چرا کتاب های تحریف شده رو بخونیم ؟ یهودیت دین اسمانی و خوبی و یکی از بهترین دین ها است . به شرط اینکه تحریف نشده باشه. منظور من از یهودیت یهودیت واقعی هست .در ظمن این ماجرا یک ماجرای سمبولیکه.یعنی اسراییل  بر خدا پیروز میشود.اسراییلی که دجال بزرگ یا یکی از هفتاد دجال ها است . میگید چرا ؟ جوابش این میشه در انجیل نشان دجال 666 هست. اگر به ارم وسط اسراییل نگاه کنید میبینید در ریاضیات به عدد 666 اشاره داره.دجال از بین دو رود میاد. که دقیقا میشه دو خط ابی دو طرف پرچم اسراییل رو به دو رود منطبق کنیم و در صورتی که ارم وسطو 666 در نظر بگیریم یعنی پرچم اسراییل میگه ما دجالیم ! تورات رو تحریف  کردن و داخلش  نوشتند دجال بر خدا پیروز میشه ! برد اسراییل بر خدا در کشتی پیروز میشه! حال بگید در یهودیت واقعی خدا جسم داره؟ شکست میخوره؟ قضاوت با خودتان . لطفا شمارتون رو بنویسید در ایتن باره بحث کنیم

    مسعود وقتی اطلاعات کافی نداری مردم رو از دین خارج نکن ۱ وقتی امام زمان ظهور کنه اولین کارش اینه که تورات اصلی رو از توی یه غاری در میاره

    سلام و با ارزوی تفکر                                                                                          با تحقیقی که بنده کردم دانشمندان برجسته معاصر یهود کلمه الوهیم رو خداوند معنی کردند. و اینکه اگر اسلام بعد از تورات و انجیل بر مردم نازل شده مثل سطح کتاب های درسی ه . هرچقدر فهم و شعور دانش اموزا و سطح فهمشون بیشتر میشه معلم(خدا) کتاب های کامل تری براشون در نظر میگیره                                                              بقول مولانا *مردم اندر فهم درست* بنظرم بجای تحریف واقعیت اونو بپذیریم                    کمی تعقل رو با چاشنی کمی انصاف برای هممون ارزو میکنم

    این داستان من رو به یاد اون داستانی در قرآن میندازه که حضرت موسی خدا رو در زیر درخت طور دید که آتش روشن کرده بود 

    همچنین در خود تورات آمده که چون حضرت یعقوب پیروز شد نام اسرائیل رو به او دادند پس وقتی قرآن هم بیش از چهل بار نام برده یعنی این داستان رو تایید کرده دیگه 

  • بنده خدا (ه.موحدی)
  • دوست گرامی و عزیزم به نام من! ترجمه قرآن درست بخوانید کجای قرآن گفته خدا زیر درخت طور بود که آتش روشن کرده! بلکه نوشته شده حضرت موسی نور تجلی خدا را بصورت درختی فروزان مشاهده کرد! (اشاره بر اهمیت و ارزش درختان دارد که مانند خدا فقط خیر و برکت هستند). اینطور که شما گفتی انگار یک موجودی زیر درخت طور نشسته آتیش روشن کرده چایی دم کرده گفته بفرما رفیق چایی! خیلی خندیدم دستت درد نکنه نصف شبی دلم شاد کردی خدا دلت رو شاد کنه....

    بعد کجای قرآن نوشته خدا کشتی گرفتن با حضرت یعقوب داشته! اینکه بگوییم حضرت یعقوب با فرشته به بازی و رفاقت کشتی گرفته و در ترجمه‌های کهن عبری سوء تفاهم ایجاد شده و برخی گفتند خدا بوده اما در حقیقت فرشته بوده نه خدا.... درست و عقلانی هست که اتفاقا خود کلیمیان عزیز ایران هم بر این صحت واقف هستند و خطای ترجمه را قبول دارند و میگویند فرشته بوده نه خدا و خطای ترجمه متون کهن رخ داده!

    نمیدونم چرا اینقدر برخی دوست دارند خدا را در حد یک موجود حقیر و دست یافتنی کوچک کنند! آن از شیاطین که در ذهن برخی کردند خدا از جنس اجنه و فرشته هست و در ذهن برخی دیگر کردند که از جنس و ساختار انسان هست! یک مثال برای درک بهتر میزنم: ما انسانها اشرف مخلوقاتیم در هوش و زیبایی و ذکاوت و تخیل و اندیشه و اختراع و غیره اما هر آنچه که بسازیم که مشابه خودمان شود باز هم نمیشود چه از نظر ماده و ترکیب چه از نظر هوش و غیره... همین رباتها هر آنچه که ما انسانها برنامه‌اش بنویسیم توانایی درک و انجامش دارند و مثل ما انسانها در هوشمندی و اختیار و مخترع شدن هرگز نخواهند شد بدنشان با هر پلیمر و بیوپلمیری بسازیم باز هم مثل ما از سلولهای ما نخواهند شد مثل خدا و انسان یا خدا و مخلوقات که هر آنچه بیافریند هرگز مانند خودش نخواهد شد جانشینی ما برای او مانند جانشینی رباتها برای ما انسانها در انجام برخی امور هست هرگز همانند انسان نخواهند شد همانطور که ما هرگز همانند خدا نخواهیم شد.

  • بنده خدا (ه.موحدی)
  • من اشتباه میکردم هیچ نقصی و تحریفی در قرآن نیست با دقت و تامل زیاد دارم مطالعه میکنم مفاهیم عمیقی داخل آن هست که هنوز در تفاسیری درج نشده بلکه ترجمه‌ها ناقص هست!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی